فراق را دلي از سنگ سختتر بايد

شاعر : سعدي

مرا دليست که با شوق بر نمي‌آيدفراق را دلي از سنگ سختتر بايد
بيا و گر همه دشنام مي‌دهي شايدهنوز با همه بدعهديت دعاگويم
منت به جان بخرم تا کسي نيفزايداگر چه هر چه جهانت به دل خريدارند
خلاف آن چه خداوندگار فرمايدبکش چنان که تواني که بنده را نرسد
که مرده را به نسيمت روان بياسايدنه زنده را به تو ميلست و مهرباني و بس
چنان که هر که ببيند بر او ببخشايدمپرس کشته شمشير عشق را چوني
خبر نداشت که ديگر چه فتنه مي‌زايدپدر که چون تو جگرگوشه از خدا مي‌خواست
مبند و گر تو ببندي خداي بگشايدتوانگرا در رحمت به روي درويشان
تو دير زي که مرا عمر خود نمي‌پايدبه خون سعدي اگر تشنه‌اي حلالت باد