پروانه نمي‌شکيبد از دور

شاعر : سعدي

ور قصد کند بسوزدش نورپروانه نمي‌شکيبد از دور
صاحب نظران به عشق منظورهر کس به تعلقي گرفتار
ديوان حساب و عرض منشورآن روز که روز حشر باشد
ديگر حيوان به نفخه صورما زنده به ذکر دوست باشيم
تا کس نکند نگاه در حوريا رب که تو در بهشت باشي
نه تشنه سلسبيل و کافورما مست شراب ناب عشقيم
کتش بزند حجاب مستوربيمست شراره آه مشتاق
آهنگ شب دراز ديجورمن دانم و دردمند بيدار
سيمرغ چه مي‌کند به عصفورآخر ز هلاک ما چه خيزد
وز ديده دل نمي‌شوي دورنزديک نمي‌شوي به صورت
گردن به کمند به که مهجوراز پيش تو راه رفتنم نيست
واجب بود احتمال زنبورسعدي چو مرادت انگبينست