آن که هلاک من همي‌خواهد و من سلامتش

شاعر : سعدي

هر چه کند ز شاهدي کس نکند ملامتشآن که هلاک من همي‌خواهد و من سلامتش
جز به نظر نمي‌رسد سيب درخت قامتشميوه نمي‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
هيچ دوا نياورد باز به استقامتشداروي دل نمي‌کنم کان که مريض عشق شد
گو غم نيکوان مخور تا نخوري ندامتشهر که فدا نمي‌کند دنيي و دين و مال و سر
بلکه به خون مطالبت هم نکنم قيامتشجنگ نمي‌کنم اگر دست به تيغ مي‌برد
کان چه گناه او بود من بکشم غرامتشکاش که در قيامتش بار دگر بديدمي
گوش مدار سعديا بر خبر سلامتشهر که هوا گرفت و رفت از پي آرزوي دل