حکايت از لب شيرين دهان سيم اندام

شاعر : سعدي

تفاوتي نکند گر دعاست يا دشنامحکايت از لب شيرين دهان سيم اندام
شراب صرف محبت نخوردست تمامحريف دوست که از خويشتن خبر دارد
اسير عشق نينديشد از ملال و ملاماگر ملول شوي يا ملامتم گويي
به آستين نرود مرغ پاي بسته به داممن آن نيم که به جور از مراد بگريزم
به پنج روز به ديوانگي برآيد نامبسي نماند که پنجاه ساله عاقل را
حريف خاص نينديشد از ملامت عاممرا که با توام از هر که هست باکي نيست
به سرزنش عجبا للمحب کيف ينامشب دراز نخفتم که دوستان گويند
که مي‌نيايدت از حسن وصف در اوهامتو در کنار من آيي من اين طمع نکنم
که تاب آتش سعدي نياورد اقلامضرورتست که روزي بسوزد اين اوراق