ماه چنين کس نديد خوش سخن و کش خرام

شاعر : سعدي

ماه مبارک طلوع سرو قيامت قيامماه چنين کس نديد خوش سخن و کش خرام
ماه بيفتد به زير گر تو برآيي به بامسرو درآيد ز پاي گر تو بجنبي ز جاي
هر چه پسند شماست بر همه عالم حرامتا دل از آن تو شد ديده فرودوختم
چشم اميدم به راه تا که بيارد پيامگوش دلم بر درست تا چه بيايد خبر
مجلس بي دوست را هيچ نباشد نظامدعوت بي شمع را هيچ نباشد فروغ
تا شب درويش را صبح برآيد به شامدر همه عمرم شبي بي‌خبر از در درآي
گر نکند التفات يا نکند احترامبار غمت مي‌کشم وز همه عالم خوشم
گر بکشد بنده‌ايم ور بنوازد غلامراي خداوند راست حاکم و فرمانرواست
شاهد ما حاضرست گر تو نداني کداماي که ملامت کني عارف ديوانه را
وز من بي‌دل ستان جان به جواب سلامگو به سلام من آي با همه تندي و جور
يا برسد جان به حلق يا برسد دل به کامسعدي اگر طالبي راه رو و رنج بر