امروز مبارکست فالم

شاعر : سعدي

کافتاد نظر بر آن جمالمامروز مبارکست فالم
کاختر به درآمد از وبالمالحمد خداي آسمان را
يا عشوه همي‌دهد خيالمخوابست مگر که مي‌نمايد
وين گل نشکفت هيچ سالمکاين بخت نبود هيچ روزم
ديد آن چه نخواست بدسگالمامروز بديدم آن چه دل خواست
رو باز به خير کرد حالماکنون که تو روي باز کردي
چون بدر تمام شد هلالمديگر چه توقعست از ايام
بگرفت ز خويشتن ملالمبازآي کز اشتياق رويت
دل باز نمي‌دهد وصالمآزرده‌ام از فراق چونانک
در حلق نمي‌رود زلالموز غايت تشنگي که بردم
چون چاره نماند و احتيالمبيچاره به رويت آمدم باز
وز دست تو هم بر تو نالماز جور تو هم در تو گيرم
سهلست جفاي خلق عالمچون دوست موافقست سعدي