ما همه چشميم و تو نور اي صنم

شاعر : سعدي

چشم بد از روي تو دور اي صنمما همه چشميم و تو نور اي صنم
هر که ببيند چو تو حور اي صنمروي مپوشان که بهشتي بود
ترک ادب رفت و قصور اي صنمحور خطا گفتم اگر خواندمت
غايبم از ذوق حضور اي صنمتا به کرم خرده نگيري که من
موجب فتنه‌ست و فتور اي صنمروي تو بر پشت زمين خلق را
موضع نازست و غرور اي صنماين همه دلبندي و خوبي تو را
تا ننشينيم صبور اي صنمسروبني خاسته چون قامتت
از جگري همچو تنور اي صنماين همه طوفان به سرم مي‌رود
سير نگردد به مرور اي صنمسعدي از اين چشمه حيوان که خورد