به تو مشغول و با تو همراهم

شاعر : سعدي

وز تو بخشايش تو مي‌خواهمبه تو مشغول و با تو همراهم
که منت آشناي درگاهمهمه بيگانگان چنين دانند
که نيايي به دست کوتاهمترسم اي ميوه درخت بلند
به وجودت گر از خود آگاهمتا مرا از تو آگهي دادند
از تو خواهند و من تو را خواهمهمه درخورد راي و قيمت خويش
چون نيفتد سخن در افواهمبلبل بوستان حسن توام
مي‌زنندم که بيدق شاهممي‌کشندم که ترک عشق بگو
بنگردم که صبغه اللهمور به صد پاره‌ام کني زين رنگ
چه کنم مي‌برد به اکراهمسعديا در قفاي دوست مرو
کهربا را بگو که من کاهمميل از اين جانب اختياري نيست