اي رخ چون آينه افروخته

شاعر : سعدي

الحذر از آه من سوختهاي رخ چون آينه افروخته
چشم من از هر که جهان دوختهغيرت سلطان جمالت چو باز
دم به دم از عشق نوآموختهعقل کهن بار جفا مي‌کشد
آن چه به عمري بشد اندوختهوه که به يک بار پراکنده شد
جان به تمناي تو بفروختهغم به تولاي تو بخريده‌ام
مشعله‌اي تا ابد افروختهدر دل سعديست چراغ غمت