اي باغ حسن چون تو نهالي نيافته

شاعر : سعدي

رخساره زمين چو تو خالي نيافتهاي باغ حسن چون تو نهالي نيافته
خوشتر ز ابروي تو هلالي نيافتهتابنده‌تر ز روي تو ماهي نديده چرخ
خود را لطافتي و جمالي نيافتهبر دور عارض تو نظر کرده آفتاب
در زير هفت پرده خيالي نيافتهچرخ مشعبد از رخ تو دلفريبتر
عنقاي صبر من پر و بالي نيافتهخود را به زير چنگل شاهين عشق تو
روزي به لطف از تو مثالي نيافتهتا کي ز درد عشق تو نالد روان من
با تو به يک حديث مجالي نيافتهافتاده در زبان خلايق حديث من
عمرم زوال يافت کمالي نيافتهزايل شود هر آن چه به کلي کمال يافت
از بوستان وصل شمالي نيافتهگلبرگ عيش من به چه اميد بشکفد
يک مهرباني از تو به سالي نيافتهسعدي هزار جامه به روزي قبا کند