اي خسته دلم در خم چوگان تو گويي

شاعر : سعدي

بي فايده‌ام پيش تو چون بيهده گويياي خسته دلم در خم چوگان تو گويي
افتاده به زخمش چو کمان پشت دوتويياي تير غم عشق تو هر جا که رسيده
زيرا که عجب نيست نکويي ز نکوييهم طرفه ندارم اگرم بازنوازي
کي دست دهد در همه آفاق چنوييسعدي غمش از دست مده گر ندهد دست