مرا دليست گرفتار عشق دلداري

شاعر : سعدي

سمن بري صنمي گلرخي جفاکاريمرا دليست گرفتار عشق دلداري
هنروري عجبي طرفه‌اي جگرخواريستمگري شغبي فتنه‌اي دل آشوبي
که ماه را بر حسنش نماند بازاريبنفشه زلفي نسرين بري سمن بويي
به گاه جلوه گري چون تذرورفتاريهماي فري طاووس حسن و طوطي نطق
کنون بماندم بي او چو نقش ديواريدلم به غمزه جادو ربود دوري کرد
کناره کردم و راضي شدم به ديداريز وصل او چو کناري طمع نمي‌دارم
چه چاره سازد در دام دل گرفتاريز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست
چو بلبلي که بماند ميان گلزاريدر اشتياق جمالش چنان همي‌نالم
نزد دمي چو ندارد زبان گفتاريحديث سعدي در عشق او چو بيهده‌ست