سخت زيبا مي‌روي يک بارگي

شاعر : سعدي

در تو حيران مي‌شود نظارگيسخت زيبا مي‌روي يک بارگي
تا بياموزد پري رخسارگياين چنين رخ با پري بايد نمود
زير بارش برنخيزد بارگيهر که را پيش تو پاي از جاي رفت
همچو من مستند بي ميخوارگيچشم‌هاي نيم خوابت سال و ماه
يا دوا کن يا بکش يک بارگيخستگانت را شکيبايي نماند
در حسودان اوفتاد آوارگيدوست تا خواهي به جاي ما نکوست
چاره عاشق بجز بيچارگيسعديا تسليم فرمان شو که نيست