رفت آن کم بر تو آبي بود

شاعر : سعدي

يا سلام مرا جوابي بودرفت آن کم بر تو آبي بود
هر دمي با منت عتابي بوداز سر ناز وز سر خوبي
گويي آن وعده‌ها سرابي بودوعده‌هاي خوشم همي داد
گويي آن روزگار خوابي بودروزگار وصال چون بگذشت
هر نفس ساغر شرابي بودبر کف من ز دست ساقي بزم
که مرا خسته‌ي خرابي بودخسته‌ي مانده‌ام نمي‌پرسي
عاشقان تو را نصابي بودحبذا آنکه از زکات لبت
اي دريغا که چون سرابي بودسعديا چون زمان وصل گذشت؟