اگر چه دل به کسي داد، جان ماست هنوز

شاعر : سعدي

به جان او که دلم بر سر وفاست هنوزاگر چه دل به کسي داد، جان ماست هنوز
نشان مهر وي اندر دلم چراست هنوز؟ندانم از پي چندين جفا که با من کرد
جواب داد فلاني ازان ماست هنوزبه راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار
به بانگ نعره برآيد که جان ماست هنوزچو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد
وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوزعداوت از طرف آن شکسته پيمانست
که در سرم ز تو آشوب و فتنه‌هاست هنوزبتا تو روي ز من برمتاب ودستم گير
ميان عاشق و معشوق ماجراست هنوزکجاست خانه‌ي قاضي که در مقالت عشق
قياس کردم و ز انديشه‌ها و راست هنوزنيازمندي من در قلم نمي‌گنجد
که سعدي از سر عهد تو برنخاست هنوزسلام من برسان اي صبا به يار و بگو