به طفلي درم رغبت روزه خاست

شاعر : سعدي

ندانستمي چپ کدام است و راستبه طفلي درم رغبت روزه خاست
همي شستن آموختم دست و روييکي عابد از پارسايان کوي
دوم نيت آور، سوم کف بشويکه بسم الله اول به سنت بگوي
مناخر به انگشت کوچک بخارپس آنگه دهن شوي و بيني سه بار
که نهي است در روزه بعد از زوالبه سبابه دندان پيشين بمال
ز رستنگه موي سر تا ذقنوز آن پس سه مشت آب بر روي زن
ز تسبيح و ذکر آنچه داني بگويدگر دستها تا به مرفق بشوي
همين است و ختمش به نام خدايدگر مسح سر، بعد از آن غسل پاي
نبيني که فرتوت شد پير ده؟کس از من نداند در اين شيوه به
فرستاد پيغامش اندر نهفتبگفتند با دهخداي آنچه گفت
نخست آنچه گويي به مردم بکنکه اي زشت کردار زيبا سخن
بني آدم مرده خوردن رواست؟نه مسواک در روزه گفتي خطاست
بشوي اي که از خوردنيها بشستدهن گو ز ناگفتنيها نخست
به نيکوترين نام و نعتش بخوانکسي را که نام آمد اندر ميان
مبر ظن که نامت چو مردم برندچو همواره گويي که مردم خرند
که گفتن تواني به روي اندرمچنان گوي سيرت به کوي اندرم
نه اي بي‌بصر، غيب دان حاضرست؟وگر شرمت از ديده‌ي ناظرست
کز او فارغ و شرم داري ز من؟نيايد همي شرمت از خويشتن