ماه فروماند از جمال محمد

شاعر : سعدي

سرو نباشد به اعتدال محمدماه فروماند از جمال محمد
در نظر قدر با کمال محمدقدر فلک را کمال و منزلتي نيست
ليله‌ي اسري شب وصال محمدوعده‌ي ديدار هر کسي به قيامت
آمده مجموع در ظلال محمدآدم و نوح و خليل و موسي و عيسي
روز قيامت نگر مجال محمدعرصه‌ي گيتي مجال همت او نيست
بو که قبولش کند بلال محمدوآنهمه پيرايه بسته جنت فردوس
تا بدهد بوسه بر نعال محمدهمچو زمين خواهد آسمان که بيفتد
نور نتابد مگر جمال محمدشمس و قمر در زمين حشر نتباد
پيش دو ابروي چون هلال محمدشايد اگر آفتاب و ماه نتابند
خواب نمي‌گيرد از خيال محمدچشم مرا تا به خواب ديد جمالش
عشق محمد بس است و آل محمدسعدي اگر عاشقي کني و جواني