به خرمي و به خير آمدي و آزادي

شاعر : سعدي

که از صروف زمان در امان حق باديبه خرمي و به خير آمدي و آزادي
دري ز شادي بر روي خلق بگشاديبه اتفاق همايون و طلعت ميمون
زمانه را نرسد دست جور و بيداديبه هر مقام که پاي مبارکت برسد
که بندگان خدايش کنند آزاديبزرگ پيش خداوند بنده‌اي باشد
جز آن متاع نيابي که خود فرستاديبهشت گرچه پرآسايشست و ناز و نعيم
که بيخ خير نشاندي و داد حق داديتو را سلامت دنيا و آخرت باشد
غم رعيت و درويش بردهد شاديدعاي زنده‌دلانت بلا بگرداند
وزان پدر که تو فرزند پرهنر زاديخداي عزوجل از تو بنده خشنودست
نهاده سر چو قلم بر بياض بغداديملوک روي زمين بر سواد منشورت