جهان بگشتم و آفاق سر به سر ديدم

شاعر : سعدي

به مردمي که گر از مردمي اثر ديدمجهان بگشتم و آفاق سر به سر ديدم
وفا ز مردم اين عهد اگر ديدممگر که مرد وفادار از جهان گم شد
هر آن چه ديدم اين نکته مختصر ديدمز من مپرس که آخر چه ديدي از دوران
نبشته يک سخن خوش به آب زر ديدمبدين صحيفه‌ي مينا به خامه‌ي خورشيد
مباش غره که از تو بزرگتر ديدمکه اي به دولت ده روز گشته مستظهر
نماز شام ورا خشت زير سر ديدمکسي که تاج زرش بود در صباح به سر
که زشت و خوب و بد و نيک در گذر ديدمچو روزگار همي بگذرد رو اي سعدي