گر شبي عشق تو بر تخت دلم شاهي کند

شاعر : سنايي غزنوي

صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهي کندگر شبي عشق تو بر تخت دلم شاهي کند
هر يکي را بر مثال يوسف چاهي کندباد لطفت گر به دارالملک انسان بروزد
آدم و ابليس يک جا چون به همراهي کندمن چه سگ باشم که در عشق تو خوش يک دم زنم
بي خلافي صورت ايمانش دلخواهي کندهر که از تصديق دل در خويشتن کافر شود
مختصر آنست کار از روي آگاهي کندبي خود ار در کفر و دين آيد کسي محبوب نيست
کو ز روي معرفت بي وصل الاهي کندخفته‌ي بيدار بنگر عاقل ديوانه بين
عاشق آن کار خود از آه سحرگاهي کندتا درين داري به جز بر عشق دارايي مکن
عشقبازي با خيال ترک خرگاهي کندساحري دان مر سنايي را که او در کوي عقل