چون دو زلفين تو کمند بود

شاعر : سنايي غزنوي

شايد ار دل اسير بند بودچون دو زلفين تو کمند بود
آخر اين صبر نيز چند بودگوييم صبر کن ز بهر خدا
با چنين رخ چه جاي پند بودخواجه انصاف مي ببايد داد
ما را کي لب چو قند بودسرو را کي رخ چو ماه بود
هر کرا همت بلند بودمي نداني که پست گردد زود
همه رنج و غمش پسند بودهر که معشوقه‌اي چنين طلبد