سکوت معنويان را بيا و کار بساز

شاعر : سنايي غزنوي

لباس مدعيان را بسوز و دور اندازسکوت معنويان را بيا و کار بساز
لباس مدعيان چيست گفتگوي درازسکوت معنويان چيست عجز و خاموشي
هزار مشعله‌ي شمع با دلم انبازمرا که فتنه و پروانه‌ي بلا کردند
گهي بسوزد آخر فذلک پروازبه گرد خويش همي پرم و همي گويم
نکرد هيچ کس اين در به روي خلق فرازقمار خانه‌ي دل را هميشه در بازست
برو بباز بيار و همي به يار ببازبه برده شاد مباش وز مانده طيره مشو