تا دل من صيد شد در دام عشق

شاعر : سنايي غزنوي

باده شد جان من اندر جام عشقتا دل من صيد شد در دام عشق
باز چون افتاده‌ام در دام عشقآن بلا کز عاشقي من ديده‌ام
جام شورانگيز درد آشام عشقدر زمانم مست و بي‌سامان کند
بر زبان مي‌نگذرانم نام عشقمن خود از بيم بلاي عاشقي
نزد من باشد همه آرام عشقاين عجب‌تر کز همه خلق جهان
اين بدست از سوي جان پيغام عشقجان و دين و دل همي خواهد ز من
تا مگر يک ره برآيد کام عشقجان و دين و دل فدا کردم بدو