الا اي ساقي دلبر مدار از مي تهي دستم

شاعر : سنايي غزنوي

که من دل را دگرباره به دام عشق بربستمالا اي ساقي دلبر مدار از مي تهي دستم
دلم بربود يار نو بشد کار من از دستممرا فصل بهار نو به روي آورد کار نو
ندارم ز آن پشيماني که با او مهر پيوستماگر چه دل به ناداني به او دادم به آساني
ز جورش پرده بدريدم ز عشقش توبه بشکستمچو روي خوب او ديدم ز خوبان مهر ببريدم
به من ده باده‌ي سوري مگر يک ره کني مستمچو باري زين هوس دوري چو من دانم نه رنجوري
که نتوان جز چنين بودن درين سودا که من هستمکنون از باده پيمودن نخواهم يک دم آسودن