تا کي ز تو من عذاب بينم

شاعر : سنايي غزنوي

گر صلح کني صواب بينمتا کي ز تو من عذاب بينم
آن شب که ترا به خواب بينمشبگير ز خواب سست خيزم
جايي که شراب ناب بينمياد تو خورم به ساتکيني
تا من به شب آفتاب بينمامشب چه بود که حاضر آيي
جان و دل خود کباب بينمتا کي ز غم فراق رويت