لولو خوشاب من از چنگ شد يکبارگي

شاعر : سنايي غزنوي

لاله‌ي سيراب من بي‌رنگ شد يکبارگيلولو خوشاب من از چنگ شد يکبارگي
اي دريغا دلبرم کز چنگ شد يکبارگيدلبري را من به چنگ آورده بودم در جهان
آشتي اين بار الحق جنگ شد يکبارگيجنگها بودي ميان ما و گاهي آشتي
اين بتر کامروز نامم ننگ شد يکبارگيبود نام و ننگ ما را پيش ازين هر جايگاه
کز دل چون سنگ آن بت سنگ شد يکبارگيبا رخ و اشکي چو زر سيماب و من چون موم نرم
بر سنايي تيره گشت و تنگ شد يکبارگياين جهان روشن اندر هجر آن زيبا پسر