هستي به حقيقت اي سنايي

شاعر : سنايي غزنوي

در ديده‌ي عقل روشناييهستي به حقيقت اي سنايي
اين کار تو نيست جز خداييمقبول همه صدور گشتي
دانم که به نزد من نياييآيم بر تو به طبع زيراک
چون نيست خبر که تو کجاييليکن چکنم چگونه آيم
نزديک تو شعر اي سناييمعذورم اگر که مي‌فرستم
بر جهل خود او دهد گواييهر کس که برد به بصره خرما
ما را چو دو ديده مي بباييچون آمده‌اي مرو ازيراک