اصول خلق نيک آمد عدالت

شاعر : شيخ محمود شبستري

پس از وي حکمت وعفت شجاعتاصول خلق نيک آمد عدالت
کسي کو متصف گردد بدين چارحکيمي راست گفتار است و کردار
نه گربز باشد و نه نيز ابلهبه حکمت باشدش جان و دل آگه
شره همچون خمود از وي شده دوربه عفت شهوت خود کرده مستور
مبرا ذاتش از جبن و تهورشجاع و صافي از ذل و تکبر
ندارد ظلم از آن خلقش نکو شدعدالت چون شعار ذات او شد
که از افراط و تفريطش کرانه استهمه اخلاق نيکو در ميانه است
ز هر دو جانبش قعر جحيم استميانه چون صراط مستقيم است
نه روي گشتن و بودن بر او ديربه باريکي و تيزي موي و شمشير
همي هفت آمد اين اضداد ز اعدادعدالت چون يکي دارد ز اضداد
از آن درهاي دوزخ نيز هفت استبه زير هر عدد سري نهفت است
بهشت آمد هميشه عدل را جاچنان کز ظلم شد دوزخ مهيا
سزاي ظلم، لعن و ظلمت آمدجزاي عدل، نور و رحمت آمد
عدالت جسم را اقصي کمال استظهور نيکويي در اعتدال است
ز اجزا دور گردد فعل و تمييزمرکب چون شود مانند يک چيز
ميان اين و آن پيوند گرددبسيط الذات را مانند گردد
که روح از وصف جسميت مبراستنه پيوندي که از ترکيب اجزاست
رسد از حق بدو روح اضافيچو آب و گل شود يکباره صافي
در او گيرد فروغ عالم جانچو يابد تسويت اجزاي ارکان
چو خورشيد و زمين آمد به تمثيلشعاع جان سوي تن وقت تعديل