به غم نشاط من خاکسار نزديک است

شاعر : صائب تبريزي

خزان من چو حنا با بهار نزديک استبه غم نشاط من خاکسار نزديک است
به مرگ، زندگيم چون شرار نزديک استيکي است چشم فرو بستن و گشادن من
که اين غبار به دامان يار نزديک استبه چشم کم منگر جسم خاکسار مرا
به موج‌هاي سبکرو کنار نزديک استچه غم ز دوري راه است بيقراران را؟
به وصل، ديده‌ي شب زنده‌دار نزديک استبه آفتاب رسيد از کنار گل شبنم
چه سود ازين که به من نوبهار نزديک است؟چو سوخت تشنه‌لبي دانه‌ي مرا صائب