اي خوشا دل کاندر او از عشق تو جاني بود
شاعر : فخرالدين عراقي
شادماني جاني که او را چون تو جاناني بود | | اي خوشا دل کاندر او از عشق تو جاني بود | مقبل آن کشور که او را چون تو سلطاني بود | | خرم آن خانه که باشد چون تو مهماني در او | کي بميرد عاشقي کو را چو تو جاني بود؟ | | زنده چو نباشد دلي کز عشق تو بويي نيافت؟ | در حقيقت آدمي نبود که حيواني بود | | هر که رويت ديد و دل را در سر زلفت نبست | زان نفس بر جان من هر لحظه تاواني بود | | در همه عمر ار برآرم بي غم تو يک نفس | در جهان هر ذرهاي خورشيد تاباني بود | | آفتاب روي تو گر بر جهان تابد دمي | گر کسي دعوي کند کو ديد، بهتاني بود | | در همه عالم نديدم جز جمال روي تو | و آنچنان گنجي عجب در کنج ويراني بود | | گنج حسني و نپندارم که گنجي در جهان | اندر آن آتش مرا هر سو گلستاني بود | | آتش رخسار خوبت گر بسوزاند مرا | اين شب هجر تو را گر هيچ پاياني بود | | روزي آخر از وصال تو به کام دل رسم | چه خلاص آن را که دستآويز ثعباني بود؟ | | عاشقان را جز سر زلف تو دستآويز نيست | هر نفس کز جان برآرد شکر افشاني کند | | چون عراقي در غزل ياد لب تو ميکند | |
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}