دلي، که آتش عشق تواش بسوزد پاک

شاعر : فخرالدين عراقي

ز بيم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟دلي، که آتش عشق تواش بسوزد پاک
هزار سال در آتش قدم زند بي‌باکبه بوي آنکه در آتش نهد قدم روزي
و گر چشد ز کفت زهر، کي خورد ترياک؟گرت بيافت در آتش کجا رود به بهشت؟
فرو گرفت زمين دلم خس و خاشاکمرا، که نيست ازين آتشم مگر دودي؟
چنان که برگذرد شعله‌ي دلم ز افلاککجاست آتش شوقت که در دل آويزد؟
که هر چه غير تو باشد بسوزد آن را پاکز شوق در دل من آتشي چنان افروز
ببار آب ز چشم و بريز بر سر خاکاگر بسوخت، عراقي، دل تو زين آتش