با عشق تو ناز در نگنجد

شاعر : فخرالدين عراقي

جز درد و نياز در نگنجدبا عشق تو ناز در نگنجد
با سوز تو ساز در نگنجدبا درد تو درد در نيايد
دور افتد و باز در نگنجدبيچاره کسي که از در تو
جز سوز و گداز در نگنجدبا داغ غمت درون سينه
سوداي مجاز در نگنجدبا عشق حقيقتي به هر حال
تسبيح و نماز در نگنجددر ميکده با حريف قلاش
خوبي اياز در نگنجددر جلوه‌گه جمال حسنت
انديشه‌ي گاز در نگنجدبا ياد لب تو در خيالم
يک محرم راز در نگنجدآنجا که رود حديث وصلت
جز شرح دراز در نگنجدوآندم که حديث زلفت افتد
جان باز، که ناز در نگنجدچه ناز کني عراقي اينجا؟