غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد

شاعر : فخرالدين عراقي

خوشي درو بنگر، کز ره دراز آمدغلام حلقه به گوش تو زار باز آمد
که خستگان را لطف تو در کارساز آمدبه لطف، کار دل مستمند خسته بساز
که با خيال رخت دم به دم به راز آمدچه باشد ار بنوازي نيازمندي را؟
نصيب خسته دلم هجر جانگداز آمد؟چه کرده‌ام که ز درگاه وصل جان افزا
مگر که خاک سر کوت دلنواز آمد؟بر آستان درت صدهزار دل ديدم
ز سروران جهان گشت و سرفراز آمدغبار خاک درت بر سر کسي که نشست
غم تو پيش دل من دو اسبه باز آمدبه هر طرف که شدم تا که شاد بنشينم
دل عراقي از آن دم که عشقباز آمدبه روي خرم تو شادمان نشد افسوس!