نگارا، جسمت از جان آفريدند

شاعر : فخرالدين عراقي

ز کفر زلفت ايمان آفريدندنگارا، جسمت از جان آفريدند
تو را خوبي دو چندان آفريدندجمال يوسف مصري شنيدي؟
بهشت جاودان زان آفريدندز باغ عارضت يک گل بچيدند
وزان خاک آب حيوان آفريدندغباري از سر کوي تو برخاست
وزان خون لعل و مرجان آفريدندغمت خون دل صاحبدلان ريخت
که سر تا پايت را جان آفريدندسراپايم فدايت باد و جان هم
که صد ديوت نگهبان آفريدندندانم با تو يک دم چون توان بود؟
مرا خود مست و حيران آفريدنددمادم چند نوشم درد دردت؟
کزان دم روي انسان آفريدندز عشق تو عراقي را دمي هست