هر زمان جوري ز خوبان مي‌کشم

شاعر : فخرالدين عراقي

هر نفس دردي ز دوران مي‌کشمهر زمان جوري ز خوبان مي‌کشم
جام غم هر شب دگرسان مي‌کشمخون دل هر دم دگرگون مي‌خورم
گرچه بر افلاک دامان مي‌کشمباز دست غم گريبانم گرفت
گرچه دشوار است، آسان مي‌کشمجور دلدار و جفاي روزگار
زحمتي هر دم ز ديوان مي‌کشماز پي عشق پري رخساره‌اي
ساغر پر زهر هجران مي‌کشمجور بين، کز دست دوران دم به دم
کين همه بيداد ازيشان مي‌کشمچون ننالم از جفاي ناکسان؟
هر نفس سر در گريبان مي‌کشمتا نبايد ديدنم روي رقيب
وز لب او آب حيوان مي‌کشمبا خيال دوست همدم مي‌شوم
مهر او در رشته‌ي جان مي‌کشمتن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب
ناز تو چندان که بتوان مي‌کشمنازنينا، ناز کن بر جان من
وين همه محنت پي آن مي‌کشماز تو چيزي ديده‌ام ناگفتني