نيست کاري به آنم و اينم

شاعر : فخرالدين عراقي

صنع پروردگار مي‌بينمنيست کاري به آنم و اينم
نيست پرواي عقلم و دينمصبر از تو نکرد دل، والله
خوشتر آيد ز جان شيرينمسخني، کز تو بشنود گوشم
خود که بينم، که بر تو بگزينم؟در جهان گر دل از تو بردارم
هم بدان ساعدان سيمينمکرمي کن، گرم بخواهي کشت
خرده‌گيري مکن، که مسکينمبا عراقي، که عاجز غم توست