حبذا صفه‌ي بهشت مثال

شاعر : فخرالدين عراقي

برترين آسمانش صف نعالحبذا صفه‌ي بهشت مثال
روضه‌ي انس و بارگاه وصالمجلس نور و جلوه‌گاه سرور
سقف مرفوع او سپهر جلالبيت معمور او مقر شرف
شرفش خوشتر از شکوه کمالغرفش خوشتر از رياض بهشت
يافته زان بهشت زيب جمالزين گرفته بها مدارج قدس
سدرةالمنتهي هنوز نهالدر بستاتين بي‌نهايت او
آفريننش طفيل و خلق عيالبر سر خوان عالم‌آرايش
ايمن از وصف کسوف و زوالآفتاب صفاي صفه‌ي او
سر بسر نور آفتاب مثالذره‌هاي هواي غرفه‌ي او
هر چه بيني درين جهان اشکالصورت ذره‌هاي درگه اوست
هر چه يابي زمان زمان ز احوالمعني موج‌هاي برکه‌ي اوست
جام گيتي‌نما به استقلالهر يک از ذره‌هاي لطف هواش
آفتابي است کاينات ضلالهر يک از شعله‌هاي عکس صفاش
مشتمل بر نقوش حال و ملصفحات سطوح بي نقشش
مرده را زنده کرده اندر حالنفحات رياض جان بخشش
مرده را زنده کرده اندر حالتا نسيم هواش يافت ملک
بر درش چرخ مي‌زند همه سالتا صرير درش شنيد فلک
هيچ بيمار جز نسيم شمالدر هواي درست او نبود
هيچ تر دامني جز آب زلالدر رياض لطيف او نرود
نقشبندان کارگاه خيالدر نيابند نقش اين خانه
هم نيابد درون خانه مجالعقل اگر چه ز خانه بيرون نيست
از پي عقل و العقول عقالنام آن خانه مي نيارم گفت
تا ببيني عيان به ديده‌ي حالخود تو از پيش چشم خود برخيز
بر سرير سعادت و اقبالخويشتن را درون آن خانه
وصل را داد جام مالامالمطرب عشق برکشيد سرور
از مي وصل و بي‌خبر ز وصالچون عراقي همه جهان سرمست