منم ز عشق سر از عرش برتر آورده

شاعر : فخرالدين عراقي

به زير پاي سر نه فلک درآوردهمنم ز عشق سر از عرش برتر آورده
سر خودي ز در بيخودي در آوردهبه بحر نيستي از بيخودي فرو رفته
گرفته دست تمنا و بر سر آوردهنهاده پاي طرب بر سر بساط نياز
دو کون و هر چه درو زير يک پر آوردههماي همت من باز کرده بال طرب
بسي ز کنگره‌ي عرش برتر آوردهاساس قصر جلالم عنايت ازلي
به ملک وصل مثالي مقرر آوردهبريد شوق من از خلعت صفات، مرا
بريد جانم روح معطر آوردهز آسمان به من از روح قدس هر نفسي
هزار جوي روان به ز کوثر آوردهبه بوستان جهان بهر گلبنان حيات
ز شاخ طوبي صد چتر بر سر آوردهبراي صدرنشينان درگهم، رضوان
دو صد هزار مشاعل ز اختر آوردهفلک به مشعله داري درگهم هر شب
بهر صبوح به جام سکندر آوردهبه حضرتم خضر آب حيات جان افزا
هزار گوهر الهام بر سر آوردهمحيط خاطر من هر زمان به هر موجي
درخت فضل من از غيب نوبر آوردهزمين فهم من از فيض تازه بر دارد
از آن به صبح نسيم معطر آوردهرسيد شمه‌اي از طيب خلق من به صبا
از آن به دردکشان يک دو ساغر آوردههزار خم ز مي صاف عشق نوشيده
وراي رسم جهان رسم ديگر آوردهخراب کرده رسوم جهان بي‌معني
هزار شاهد معني به محضر آوردهبه نزد اهل معاني نکرده يک دعوي
از آن خزانه دمي بس توانگر آوردهرسيده بر سر گنج جواهر عزت
مفرح سخن روح‌پرور آوردهبراي غمزدگان منطق طرب زايم
از آن رياض نسيمي برابر آوردهز مرغزار عراق آمده به وادي هند
به مولتان سخني همچو شکر آوردهبه هند طوطي نطقم تبرزد افشانده