آن نه روي است ماه دو هفته است

شاعر : عطار

وان نه قد است سرو برفته استآن نه روي است ماه دو هفته است
ماه و خورشيد طفل يک هفته استپيش ماه دو هفته‌ي رخ تو
همه دلها به جان پذيرفته استذره‌اي عشق آفتاب رخش
دل عشاق درد بگرفته استنرگس اوست اي عجب بيمار
فتنه بيدار و عافيت خفته استهر کجا صف کشيده مژه او
نيست عالم تهي پر آشفته استاز دهانش که هست معدومي
هر که حرفي از آن دهان گفته استبه دهانش خوش آمد است محال
در پس يک عقيق ناسفته استدر دهانش که هست سي و دو در
کاشکار است آنکه بنهفته استمي‌نبيني دهانش اگر بيني
بر سر طاق عالمش جفته استتا درافشان شد از دهانش فريد