اينت گم گشته دهاني که توراست

شاعر : عطار

وينت نابوده مياني که توراستاينت گم گشته دهاني که توراست
اينت شوريده جهاني که توراستاز دو چشم تو جهان پرشور است
خه زهي چرب‌زباني که توراستجادوان را به سخن خشک کني
چند مانده است زماني که توراستآخر اين ناز تو هم در گذرد
اينت آشفته دهاني که توراستگفتي از من شکري بايد خواست
چه کنم نيمه‌ي جاني که توراستچون بهاي شکرت صد جان است
که شکر هست زباني که توراستمده اي ماه کسي را شکري
سست ازآن گشت عناني که توراستخط معزولي حسن تو دميد
خطت از غاليه داني که توراستقير شد گرد رخت غاليه گون
کم شود آه و فغاني که توراستچون خط او بدمد اي عطار