طرقوا يا عاشقان کين منزل جانان ماست

شاعر : عطار

زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماستطرقوا يا عاشقان کين منزل جانان ماست
آيت قل يا عبادي آمده در شان ماستراه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتيم
يک دو روزه روح غيبي آمده مهمان ماستنيستم اينجا مقيم اي دوستان بر رهگذر
زانکه جلاد اجل در انتظار جان ماستعزم ره داريم نتوان پيش ازين کردن درنگ
جمله‌ي شب تا سحر بر درگهش افغان ماستيا غياث المستغيث يا اله العالمين
جبرئيل آيد نگنجد در ميان گر جان ماستآن چنان خلوت که ما از جان و دل بوديم دوش
باک نيست چون دوست اندر عهد و در پيمان ماستگر شما را طاعت است و زهد و تقوي و ورع
با غم هجران او دوزخ سرابستان ماستتحفه‌ي جنت که از بهر شما آراستند
زانکه بحر رحمتش در انتظار جان ماستغم مخور عطار چندين از براي جسم خود