عقل مست لعل جان افزاي توست

شاعر : عطار

دل غلام نرگس رعناي توستعقل مست لعل جان افزاي توست
گر قبايي هست بر بالاي توستنيکويي را در همه روي زمين
سير مهر و مه به حسن راي توستچون کسي را نيست حسن روي تو
آفتاب طلعت زيباي توستنور ذره ذره بخش هر دو کون
پرتو از روي جهان‌آراي توستدر جهان هرجا که هست آرايشي
مالک الملک جهان مولاي توستتا رخت شد ملک‌بخش هر دو کون
هم ز چين زلف عنبرساي توستخون اگر در آهوي چين مشک شد
تشنه‌ي جام جهان افزاي توستگرچه آب خضر جام جم بشد
ور کسي را هست سر همپاي توستخلق عالم در رهت سر باختند
در طواف عشق يک يک جاي توستآسمان سر بر زمين هر جاي تو
اين چنين سرگشته در سوداي توستآفتاب بي سر و بن ذره‌وار
شبنمي لب تشنه از درياي توستاين جهان و آن جهان و هرچه هست
در دو عالم کيست کوهمتاي توستچون به جز تو در دو عالم نيست کس
هم گر انصاف است نابيناي توستهر که را هر ذره‌اي چشمي شود
عاقل خلق است چون شيداي توستگر فريد امروز چون شوريده‌اي است