گر نکوييت بيشتر گردد

شاعر : عطار

آسمان در زمين به سر گرددگر نکوييت بيشتر گردد
کار ازو همچو آب زر گرددآفتابي که هر دو عالم را
روي بر خاک دربدر گرددزآرزوي رخ تو هر روزي
گرچه صد قرن گرد در گرددنرسد آفتاب در گردت
عقل کل مست و بيخبر گرددگر بيابد کمال تو جزوي
دامن آفتاب تر گرددصبح از شرم سر به جيب کشد
زهر قاتل خورد شکر گرددهر که بر ياد چشمه‌ي نوشت
گر کنم چاره بيشتر گردددرد عشق تو را که افزون باد
سخن عقل مختصر گرددچون ز عشقت سخن رود جايي
کاتش از باد تيزتر گرددچه دهي دم مرا دلم برسوز
از دم سرد من جگر گرددبر رخم گرچه خون دل گرم است
در ميان غمي دگر گردددل عطار هر زمان بي تو