گر در صف دين داران دين دار نخواهم شد

شاعر : عطار

از بهر چه با رندان در کار نخواهم شدگر در صف دين داران دين دار نخواهم شد
وز کفر نهاد خويش دين‌دار نخواهم شدشد عمر و نمي‌بينم از دين اثري در دل
کز عشق چو مشتاقان بردار نخواهم شدکي فاني حق باشم بي قول اناالحق من
تا من ز وجود خود بيزار نخواهم شددانم که نخواهم يافت از دلبر خود کامي
اين بار چو هر باري بي‌بار نخواهم شداي ساقي جان مي‌ده کاندر صف قلاشان
کز مستي آن هرگز هشيار نخواهم شداز يک مي عشق او امروز چنان مستم
از خواب خيال او بيدار نخواهم شدتا ديده خيال او در خواب همي بيند
بي عطر سر زلفش عطار نخواهم شدهرچند که عطارم ليکن به مجاز است اين