گفتگو با آقای دکتر سيدحسن علمالهدايي
بعضيها مدعياند که با خدا دوست هستند و ارتباط عميقي با پروردگار دارند. ما از کجا ميتوانيم بفهميم که آيا اين ادعا صحت دارد يا نه؟ حتي در مورد خودمان از کجا ميتوانيم بفهميم که آيا واقعا با خدا از در دوستي درآمدهايم يا نه؟
سوال خوبي پرسيديد. اگر ما باور داريم که به خدا ايمان داريم و دوستدار او هستيم، اين ايمان و دوستي ما بايد تاثيرهايي در زندگي و شيوه زيستن ما داشته باشد؛ وگرنه، يک جاي کار ميلنگد. به قول استاد مطهري، دوستي و عبادت و ياد خدا، انسان را به خويشتن بازميگرداند و بيدارکننده انسان است. درست به همان نسبتي که وابستگي و غرق شدن در ظواهر دنيايي، ما را از خود جدا و با خود بيگانه ميکند، دوستي و عشق به خدا يک نياز فطري درون همه ماست. امام سجاد(ع) در مناجات محبين ميفرمايند: «خدايا کيست که شيريني دوستي تو را چشيد و غير از تو، ديگري را به دوستي برگزيد؟» اين دوست داشتن، آگاهي ميخواهد. به فرموده قرآن، هر چه مومنتر، آگاهتر و هر چه آگاهتر، عاشقتر. به قول معينالدين جويني: «اي در دل من، مهر و تمنا همه تو/ وي در سر من، مايه سودا همه تو/ چندان که درون کار درمينگرم/ امروز همه تويي و فردا همه تو». مشخصه ديگر براي اينکه متوجه شويد که قلب شما ميتواند پذيرنده محبت و عشق به خدا باشد و اين حس را تجربه کند يا نه، اين است که قلبتان خالي از حسد، غرور، خودخواهي، شرک و کفر باشد. قلبي به دور از دروغ و فريب و خلاصه قلبي پاک از پليديها ميتواند عشق واقعي به خدا داشته باشد. انسان تنها با اين قلب است که در پيشگاه خدا پذيرفته ميشود و ميتواند ادعاي دوستي با او را داشته باشد. پس بايد در اين راه کوشش کرد و با همه تلاش قلب خود را از بديها زدود. به قول حافظ: «گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هر قدر اي دل که تواني بکوش / لطف الهي بکند کار خويش/ مژده رحمت برساند سروش»
اگر درست متوجه شده باشم، ميتوانيم بگوييم که برخي ويژگيها هستند که دوستي ما را با خالق از ساير دوستيها متمايز ميکنند.
کاملا درست است. درواقع، دوستي با خدا امتيازهايي دارد که به بعضي از آنها اشاره ميکنم. شايد از اين طريق بتوانيد دوستي خود را با خداوند عميقتر کنيد. دوستي با خدا، يک جاذبه و کشش قلبي و يک تجربه آگاهانه دروني و خصوصي است که همه ما ميتوانيم حتي فارغ از آموزشهاي لازم، اين کشش و تجربه را حس کنيم. وقتي اين دوستي در ما نهادينه شود، قلبمان پالايش مييابد و به تعبير امام علي(ع): «دوستي با خدا چون آتشي است که هرچه را که رنگ غيرخدايي داشته باشد، ميسوزاند.» ما موجوداتي محتاج و نيازمند به دوستي خدا هستيم و اين دوستي موجب تعالي همهجانبه در ما ميشود. در جايجاي قرآن از دوستي و عنايت خدا به بندگان ياد شده که خداوند از لطف بيکران خود به بشر و به دليل اصل نيازمندي ما اين امکان را فراهم کرده است. امام سجاد(ع) ميفرمايد: «سپاس خداي را که به من محبت و لطف دارد، در حالي که او غني و بينياز از من است.» در دوستيهاي ميان ما انسانها هر 2 سر رابطه احساس نياز به اين دوستي دارند و براي همين تلاش ميکنند رابطه را حفظ کنند. دوستي با خدا اما پايدار و هميشه در دسترس است. خدا در هر شرايطي نزديکترين دوست و مهربانترين يار است. هيچچيز از حوزه قدرت او پنهان نميماند و هميشه در دسترس و قابل اعتماد براي پاسخگويي است. آيه 186 بقره به پيامبر خطاب ميکند که: «هر گاه بندگانم مرا بخوانند، مرا در دسترس مييابند و من پاسخگوي خواستههاي آنها هستم.» از همه مهمتر اينکه به رغم در دسترس بودن اين دوست، دوستي خدا با ما، به دور از هرگونه غرض و طمع است. آنچه هست، کمال و احسان خالق است، در حالي که دوستيهاي معمولي ما با يکديگر متاسفانه غالبا با نوعي غرضورزي همراه است؛ دوستي به خاطر قدرت و ثروت، دوستي به خاطر زيبايي و شهرت و متاسفانه گاهي دوستي به خاطر نقشههاي خطرناک. اما از ويژگيهاي مهم اين دوستي، آن است که محصول ياد و ارتباط هميشگي با خداست. در آموزههاي ديني ما بر ياد خدا به عنوان حقيقت برتر تاکيد شده و توصيه شده او را فراموش نکنند. روح و جان همه عبادتها و دعاها به ياد خدا بودن است. حتي نماز با همه تاکيداتي که بر آن شده، براي تبلور ياد خدا و ارتباط معنوي با قادر مطلق است. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد: «کسي که چيزي را بسيار دوست دارد، بسيار به ياد اوست.» بنابراين ذکر و انس تاثير متقابلي دارند و اين همان اهميت دعاست.
کمتر کسي است که از اين بهانه خوب براي راز و نياز و گفتوگو با خدا استفاده نکند اما يک سوال مطرح ميشود که حاجت خواستن و دعا چرا گاهي به جاي مستحکمتر کردن دوستي با خدا، افراد را نااميد از توجه او ميکنند و بعضيها به اين نتيجه ميرسند که خدا به ما اهميت نميدهد؟
رفتيد سراغ مساله مهمي که يک دنيا حرف دارد و شما براي پاسخش بايد نکات مهمي را در باب استجابت دعا بدانيد. بگذاريد اينطور شروع کنم که دعا، زاييده عشق آدمي به محبوب ازلي و برقراري ارتباط و امکان گفتمان بيپرده با قادر مطلق است که خالق همه زيباييهاست، هرچند که حاجت و گرفتاري هم در ميان نباشد. به قول شما دعا بهانهاي براي تجربه بسيار زيباي مواجهه با خدا و اتصال به رحمت اوست. اگر با اين رويکردي که شما گفتيد به دعا نگاه کنيم دعا، ميتواند نقش اساسي در بهداشت و سلامت فرد و جامعه ايفا کند. بسياري از دينپژوهان و عرفا و بسياري از روانشناسان بزرگ معاصر دعا را در جايگاه بسيار بالايي تعريف ميکنند. به قول پاندر، دعا والاترين شکل انرژي را در جهان آزاد ميکند، يعني شما را به قدرت خدا متصل ميکند و وقتي چنين اتفاقي ميافتد دعا، شما را به حرکت درميآورد. انرژياي که از طريق دعا کردن به دست ميآوريم به ما کمک ميکند همه احساسهاي منفي و درماندهکننده را دور کنيم. با دعا کردن و اعتماد به خدا و مدد جستن از امدادهاي او بر مشکلات غلبه ميکنيم. اخيرا محققان غربي هم علاوه بر درمانهاي معمول، بر اثربخشي دعا در درمان انواع بيماريهاي جسمي و عاطفي رواني تاکيد کردهاند. آنها با ترغيب بيماران به دعا کردن، استفاده از نوشتههاي کتابهاي مقدس در امور درمان و مشاوره با رهبران ديني، انرژي و آرامش لازم براي بهبودي را به آنها ميدهند. گذشته از مباحث زيادي که در اين باره وجود دارند و شايد در اين مجال کوتاه جاي آن نباشد بايد گفت بعضيها بدون آنکه زمينههاي استجابت را داشته باشند بر دعا کردن اصرار ميورزند. وقتي ما آلوده به گناه باشيم نبايد انتظار داشته باشيم در مسير ارتباط با خدا قرار بگيريم و او صداي ما را بشنود.
منظورتان چه نوع گناهاني است؟ من کساني را ميشناسم که آدمهاي ديندار و خوبي هستند اما دعايشان مستجاب نميشود.
در مورد آسيبشناسي گناه، مطالعهها و مقالههايي داشتم. به طور خلاصه، گناه يعني برخلاف جريان طبيعي خلقت حرکت کردن و بنابراين هر گناهي جداي از اينکه فاعل آن به خدا يا دين خاصي معتقد باشد يا نه، آثار خاصي در زندگي فرد دارد. از آن جمله، آزار پدر و مادر، دروغگويي، ايجاد فساد در جامعه، ناديده گرفتن حقوق مردم و آزار مردم است که درهاي استجابت دعا را ميبندد. پس يک سلسله از گناهان هستند که آسيبهاي تعريفشدهاي به دنبال دارند. اما شايد اينهايي که ميگويند دعايشان مستجاب نميشود، شامل چنين دلايلي شوند:
• بايد در زمانها يا مکانهاي خاصي که استجابت در آن بيشتر است، دعا کنند؛ شبهاي قدر، موقع نزول باران، هنگام طلوع و غروب خورشيد، در بارگاه امامحسين(ع).
• بهتر است براي مستجاب شدن دعا، ديگران را بر خود ترجيح دهيم. خداوند که دوستدار عشق و محبت است وقتي ميبيند در لحظه زيبايي که به او نزديک هستيد و متصل شدهايد قبل از خود براي دوست، همسايه و آشنا درخواست ميکنيد، حاجت شما را که بنده محبوب او هستيد در اولويت قرار ميدهد.
• گاهي ما با اصرار موردي را از خدا طلب ميکنيم که خير و صلاح ما در آن نيست. از آنجا که ما آيندهنگري مناسبي نداريم و نفع و ضرر خود را نميشناسيم گمان ميکنيم کسب قدرت، ثروت يا حتي وصال به کسي که دوستش داريم بهترين گزينه است اما بعد که به آن نميرسيم و سالها ميگذرد درمييابيم خدا از روي لطف و عشقي که به ما دارد و بهترينها را براي ما ميخواهد چنين درخواستي را بيپاسخ گذاشته است. ما از او دلخور ميشويم اما او با عشق و محبت همچنان دنبال عرضه بهترين گزينه رشد و تعالي در زندگي ماست.
• گاهي دعا مفهوم درستي ندارد. مثلا کسي با اصرار از خدا ميخواهد کمکش کند تا نقشه کلاهبردارياش را به درستي اجرا کند!
• سعي کنيد دعاي جمعي داشته باشيد. خداوند در اسلام بر نماز دستهجمعي و مشارکتي تاکيد کرده و هدفش اين بوده که روح مشارکت جمعي را در افراد بالا ببرد و همه از اين سرمايه اجتماعي بهره ببرند. درواقع ميخواسته روحيه همدلي و مشارکت را بالا ببرد.
منبع:www.salamat.com
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}