يونگ و کلمه‌ها و ترکيب‌هاي تازه


 






 

گفتگو با دکتر فربد فدايي درباره مفاهيمي که يونگ وارد روان‌شناسي کرد
 

آنهايي که اهل کلاس‌هاي روان‌شناسي هستند و مباحث اين رشته را دنبال مي‌کنند، خوب مي‌دانند که اين روزها «يونگ» يکي از پرطرفدارترين و پرسروصداترين روان‌شناساني است که کلاس‌هاي متعددي براي آموزش مفاهيمي که او وارد روان‌پزشکي کرده، برگزار مي‌شود. براي آشنايي با اين قبيل مفاهيم يونگي، گفتگويي داشته‌ايم با دکتر فربد فدايي، روان‌پزشکي که خودش نيز علاقه فراواني به يونگ دارد و کتاب‌هايي در مورد او تاليف کرده است.

آقاي دکتر! ممکن است درباره مفاهيمي که در مکتب يونگ رايج است توضيحي بدهيد؟
 

بله، اشاره مختصري به اين مفاهيم مفيد است. براي نمونه، ايگو به مفهوم خودآگاهي و آگاهي از جهان بيرون و خويشتن است. پرسونا، شخصيت بيروني است که واسطه ايگو با دنياي واقعي است و از آن به عنوان نقابي ياد کرده‌اند که ايگو در حضور ديگران بر چهره مي‌زند.
پرسونا چيزي است که فرد مي‌انديشد مطلوب و مورد پذيرش ديگران در اجتماع قرار مي‌گيرد. سايه، تصويري معکوس از پرسونا است. آنچه براي پرسونا ناپذيرفتني است به صورت سايه جلوه‌گر مي‌شود و به ويژه در روياهاي شبانه جلوه‌گر مي‌گردد.

آنيما و آنيموس چيستند؟
 

به طور خيلي خلاصه آنيما عبارت است از ته‌نشست همه تجارب از زن در ميراث رواني يک مرد، آنيموس عبارت است از ته‌نشست همه تجارب از مرد در ميراث رواني يک زن. اين امر توسط صاحب‌نظران فراوان عنوان شده است که مرد داراي عنصر مکمل زنانه و زن داراي عنصر مکمل مردانه است.
چيني‌هاي تائوييست از ين و ينگ صحبت مي‌کنند، يعني جنبه‌هاي زنانه و مردانه شخصيت انسان. يونگ در کتاب «دو رساله درباره روان‌شناسي تحليلي» مي‌نويسد: «تصوير قوي زن به صورت يک نمودگار باستاني در ناخودآگاه جمعي مرد وجود دارد که وي به کمک آن طبيعت زن را درمي‌يابد. اصل زنانه شامل ظرفيت‌هايي براي پرستاري، احساسات، هنر و يگانگي با طبيعت است.» اصل مردانه شامل انديشه منطقي، ابراز وجود قهرمانانه، و پيروزي بر طبيعت است.
عنصر مردانه در زن باعث مي‌شود زن در مواقع ضروري بتواند عهده‌دار اموري شود که ويژه مردان تلقي مي‌شود. پدر نخستين ناقل تصوير آنيموس براي دختربچه است. به همان‌گونه که نخستين و مهم‌ترين تجربه يک مرد نسبت به زن به وسيله ارتباط با مادر حاصل مي‌شود.

مختصري هم راجع به ناخودآگاه در مکتب يونگ بگوييد.
 

لايه سطحي‌تر ناخودآگاه جنبه شخصي دارد و جايگاه کمپلکس‌ها (عقده‌ها يا گره‌ها) است. لايه ژرف‌تر را ناخودآگاه جمعي تشکيل مي‌دهد که جايگاه نمودگارهاي باستاني است.

هر چند موضوعات نويي را آموختيم اما به نظر مي‌رسد مجهولات ما هم بيشتر شد! ممکن است درباره نمودگارهاي باستاني و کمپلکس‌ها هم تعريفي ارايه دهيد؟
 

از نظر يونگ نمودگارهاي باستاني ظرفيت‌هاي موروثي است (که از طريق ژن‌ها به ارث مي‌رسد) و آغازگر و تداوم‌بخش رفتارهايي است که براي همه انسان‌ها جنبه معمول و عام دارد. از نمودگارهاي باستاني مي‌توان به نيرو و کارمايه (انرژي)، خورشيد، قهرمان و پير خردمند اشاره کرد.
خود (معادل با self) مهم‌ترين نمودگار باستاني و نماينده کوشش ناخودآگاه انسان براي مرکزيت، تماميت و معني و ظرفيت ذاتي براي کليت است. کمپلکس‌ها عقايد ناخودآگاه مرتبط با رويدادها يا تجربه‌هايي با زمينه هيجاني ويژه هستند. آنها وسايل ظهور نمودگار باستاني در روان‌ شخصي هستند.

ممکن است درباره کمپلکس‌ها مثالي بزنيد؟
 

در فرضيه يونگ، ايگو نيز يک کمپلکس است. ايگو همان کارکرد ايگوي فرويدي را دارد، يعني تسلط بر زندگي خودآگاه و پل زدن بين دنياي درون رواني و جهان بيروني. ديگر کمپلکس‌هاي تشکيل‌دهنده روان ممکن است با ايگو متحد يا مخالف باشند. براي نمونه، کمپلکس‌هاي اوليه با بار هيجاني، تمايل زيادي به خودمختاري دارند و مي‌خواهند چون شخصيت‌هاي نسبي رفتار کنند که با ايگو مخالف است و آن را کنترل مي‌کند. اين شخصيت‌هاي نسبي به صورت تصاويري در روياهاي شبانه افراد طبيعي، يا به صورت توهمات در بيماران روان‌پريش، يا به صورت شخصيت‌هاي مجزا در نابه‌ساماني‌ هويتي تجزيه‌اي (شخصيت‌هاي چندگانه) ظاهر مي‌شوند.
خوانندگان عزيز شايد فيلم‌هاي «سه چهره حوا» و «سي‌بل» را به ياد داشته باشند که درباره همين موضوع است. به علاوه اين کمپلکس‌ها مجريان صحنه‌هايي هستند که «واسطه‌هاي احضار ارواح» به اصطلاح شخصيت مردگان را حاضر مي‌کنند.

يعني موضوع احضار ارواح واقعيت دارد؟
 

خير! آنچه واقعيت دارد اين است که بخشي از روان يک فرد که زنده است و در اين جلسات حضور دارد (يعني مديوم) واکنش نشان مي‌دهد، يعني يک کمپلکس از روان مديوم اين کار را انجام مي‌دهد و روحي در اين جلسات حاضر نمي‌شود.

به اين ترتيب يونگ موضوعات مهم و جديدي را وارد روان‌پزشکي کرده است که ناخودآگاه جمعي، نمودگارهاي باستاني، نقاب، سايه، کمپلکس‌ها و «خود» از آن جمله هستند.
 

همين‌طور است. ضمن اينکه دستاوردهاي يونگ محدود به اين موضوعات نيست و مفاهيم ديگري را هم معرفي کرده است که نوع‌شناسي شخصيت و گرايش‌هاي درون‌گرايي و برون‌گرايي و کنش‌هاي انديشه‌ورزي، عاطفه‌ورزي، احساس و اشراق در روان از آن جمله است.
نمادها، بحران ميانه عمر و روش ويژه تعبير روياها از دستاوردهاي ديگر اوست. با توجه به آنکه صحبت درباره هر يک از اين موضوعات به زمان زيادي احتياج دارد اگر مناسب بدانيد بعدها در فرصت‌هاي‌هاي مناسب به آنها خواهيم پرداخت.
منبع:www.salamat.com