حدیث ظهور
حدیث ظهور
حدیث ظهور
ظهور و انقلاب حضرت مهدی(عليه السلام) از مکه آغاز می شود؛بدین گونه که شهر مقدس قم،معدن فضل و دانش و مرکز نشر و تبلیغ اسلام می شود و قم و ایران ،حجت بر ملت های مسلمان و سایر ملل جهان می شود و کسی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد و این دوران ، نزدیک به ظهور قائم است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«به زودی شهر کوفه از مومنان خالی می گردد؛ به گونه ای که مار در جایگاه خود فرو می رود علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری به نام قم آشکار می شود و آن سامان معدن فضل و دانش می گردد؛ به نحوی که در زمین کسی در استضعاف فکری به سر نمی برد؛ حتی نو عروسان در حجله گاه خویش.
و این قضایا نزدیک ظهور قائم به وقوع می پیوندد.
خداوند سبحان قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، قائم مقام حضرت حجت می گرداند؛ اگر چنین نشود، زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین، حجتی باقی نمی ماند.
دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر می گردد؛ بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و کسی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد؛ آنگاه قائم ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود؛ زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آنکه آنان وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند ».
البته اجرای این نقش اطلاع رسانی، نیاز به برپایی حکومتی شامل دستگاه های تبلیغاتی قوی دارد؛ که متوقف بر انقلاب اسلامی و نابودی رژیم طاغوتی و همکاری مردمی است که اطراف رهبر حقی که به سوی خداوند دعوت می کند، جمع شوند.
چنان که امام کاظم-علیه السلام-فرمود:
«مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت می کند؛ افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن ستبر است که باد های تند حوادث، آنان را نمی لغزاند؛ از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند؛ اعتماد آنان بر خداست و سر انجام کار از آن پرهیزگاران است».
امام باقر فرمود:
«گویا می بینم گروهی از مشرق زمین خروج می کنند و طالب حقند اما آنها را اجابت نمی کنند؛ مجددا بر خواسته هایشان پا فشاری می کنند اما مخالفان نمی پذیرند و وقتی چنین وضعی را مشاهده می کنند، شمشیرها را به دوش کشیده، در مقابل دشمن می ایستند؛ این جاست که پاسخ مثبت می گیرند اما این بار نمی پذیرند؛ تا این که همگی قیام می کنند و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما-حضرت مهدی(علیه السلام)-به کسی دیگر نمی سپرند.
کشته های آنها شهید محسوب می شوند؛ اما اگر من آن زمان را درک می کردم، خویشتن را برای یاری صاحب این امر،نگه می داشتم».
متن این حدیث، به نقل علامه ی نعمانی- از محدثین قرن سوم که در مقدمه ی کتاب الغیبه متعهد شده روایاتی را نقل کند که به صحت آنها اطمینان داشته و از اساتید مورد وثوق خود شنیده باشد- این است:
« عن أبی جعفر- علیه السلام-أنٌه قال: کأنٌی بقوم قد خرجوا بالمشرق؛ یطلبون الحقٌ فلا یعطونه، ثمٌ یطلبونه فلا یعطونه، فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه حتٌی یقوموا و لایدفعونها إلٌا إلی صاحبکم، قتلاهم شهداء، أمٌا إنٌی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر ».
این حدیث با اندکی تفاوت ، از قول پیامبر-صلی الله علیه و آله-نیز با سند های متعدد در 43 کتاب روایی شیعه و سنی نقل شده است.
این حدیث در واقع یکی از معجزات امام باقر-علیه السلام -است؛چون در آن، چند امرپیش گویی شده است؛
1- قیام ملت ایران در پانزده خرداد سال 1342؛
2- قیام 22 بهمن سال 1357؛
3- اظهار ندامت و توبه رژیم در آخرین لحظات حیات ننگین خود و تسلیم در برابر خواست مردم؛
4- سرنگونی رژیم،تنها خواسته مردم
5- پیروزی قیام ملت ایران علیه شاه؛
6- تحقق جمهوری اسلامی ایران؛
7- تداوم این جمهوری تا انقلاب جهانی ولی عصر-عجل الله تعالی فرجه-؛
8- حقانیت این نظام و شهید نامیده شدن کشته های آنان؛
9- تحقق پیروزی انقلاب اسلامی در نزدیکی ظهور حضرت مهدی-علیه السلام-؛
نخست امام می فرماید:« کأنٌی بقوم قد خرجوا بالمشرق »؛ این جمله خبر از تحقق یک قیام در شرق می دهد که هدف آنها طلب حق است؛ بدیهی است که معیار حق، نزد امام-علیه السلام-چیزی جز اسلام نیست.
م راد از شرق- با توجه به دو روایت قبل که در باره قم و قیام مردی از قم که به سوی خدا دعوت می کند و پیروز می شود و این که دانش از قم به شق و غرب عالم منتشر می شود-ایران است.
« فلا یعطونه »؛ رژیم از دادن حق مردم که برای آن قیام کرده،خود داری می کند. این جمله منطبق است بر قیام پانزده خرداد 1342 که ملت مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) قیام کرد و هدف از این قیام، وادار کردن رژیم، در عمل کردن به دستورات اسلام بود، آن موقع مسئله سرنگونی رژیم مطرح نبود.
امام خمینی، در یکی از سخنرانی های خود خطاب به شاه فرمود:
« ای آقای شاه، ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست بردار از این کارها؛ آقا! اغفال دارند می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر بکنند ».
د ر جای دیگر، امام خمینی می فرماید:
« من نمی گویم تو مباش؛ باش ولی نوکر نباش؛ آقا باش! »
سخنان امام، در حد نصیحت بود و عمل کردن به قانون اساسی، لغو لوایح ضد اسلامی و تعویض دولت مردان فاسد، در آن دیده می شد؛ ولی رژیم به خواسته های به حق امام، اعتنا نکرد و با دستگیری ایشان، قبل از جریان 15 خرداد 42 و آن کشتار وسیع-لااقل برای مدت کوتاهی-نفس را در سینه های مردم حبس کرد.
« ثمٌ یطلبونه فلا یعطونه »؛ ثم در ادبیات عرب اشاره به تاخیر دارد؛ پس از گذشت مدتی از قیام نخست، دوباره این مردم قیام می کنند که این بار نیز در ابتدا، سردمداران رژیم، تسلیم خواسته های مردم نمی شوند. این جمله اشاره دارد به قیام 19 دی در قم و 17 شهریور در تهران و چهلم های متعدد و برپایی مجالس اربعین شهدای قیام در شهر هایی نظیر قم، اصفهان، تبریز، یزد و... که در جریان این حرکت ها نیز مردم را به خاک و خون کشیدند و حق مردم را ندادند.
« فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم »
ولی این بار ملت به رهبری امام،بر آن شدند که رژیم را ساقط کنند و جمهوری اسلامی تحقق یابد و ملت، با تایید الهی، در برابر رژیم تا دندان مسلح ایستاد.
« فیعطون ما سألوا »
رژیم، که تصمیم ملت بر سرنگونی نظام شاهنشاهی را دید، چاره ای جز تسلیم نیافت؛ این جا بود که شاه، توبه نامه ی خود را از رسانه های همگانی پخش کرد و قول داد که اشتباهاتش تکرار نشود و آنچه مردم خواسته اند-از عدالت و آزادی و اسلام-به آنها عطا کند.
« فلا یقبلونه حتٌی یقوموا »؛ ملت ، فریب توبه گرگ را نمی خورند و لبه ی تیز حمله ، همواره متوجه نظام شاهنشاهی است و بالاخره انقلاب، در 22 بهمن پس از نابودی رژیم طاغوت، به پیروزی می رسد.
« و لایدفعونها إلٌا إلی صاحبکم »؛ این جمله اشاره به تداوم انقلاب تا جکومت جهانی اسلام و ظهور حضرت بقیه الله دارد؛ چو ن امام باقر-علیه السلام-در این جمله می فرماید:
« پس از ساقط شدن طاغوت و تشکیل حکومت اسلامی، ملتی که این قیام را به ثمر رسانده، آن را جز به صاحب شما-حضرت مهدی(عليه السلام)- تحویل نمی دهند ».
« قتلاهم شهداء »؛ در این جمله، امام پیش بینی کردند که درگیری هایی که از ابتدای قیام تا ظهور مهدی-علیه السلام- با مخالفین روی می دهد، برای خداست و جنبه الهی دارد؛ به همین دلیل کشته های آنان شهیدند؛ مانند شهدای صدر اسلام.
« أمٌا إنٌی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر »؛ این جمله دلالت دارد بر این نکته که پیروزی انقلاب مذکور، در زمانی نزدیک به ظهور حضرت مهدی-علیه السلام-اتفاق می افتد؛ چرا که امام می فرماید:
« اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر، حفظ می کنم؛ تا هم رزم او در تشکیل حکومت جهانی اسلام باشم ».
این جمله گویای این نکته است که شاید فاصله ی نهضت ایرانیان تا ظهور آن حضرت، از مدت عمر یک انسان بیشتر نخواهد بود و چون ظاهر گفته ی امام باقر-علیه السلام-این است که اگر نهضت آنها را درک کند، خویش را حفظ کند و این امر به طور طبیعی است نه به طور معجزه؛ در نتیجه، هم اکنون ما وارد دوران ظهور و نزدیکی مقدمات آن شده ایم .
امام صادق(عليه السلام) فرمودند:
« هنگامی که پرچم حق بر افراشته می شود، شرقی ها و غربی ها آن را لعن و نفرین می کنند! آیا می دانی چرا؟ عرض شد:خیر؛ حضرت فرمود:برای آنچه که مردم با آن روبرو می شوند؛ از اهل بیت و فرزندان آن حضرت، پیش از ظهور وی. »
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : hamsayeasemani
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«به زودی شهر کوفه از مومنان خالی می گردد؛ به گونه ای که مار در جایگاه خود فرو می رود علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری به نام قم آشکار می شود و آن سامان معدن فضل و دانش می گردد؛ به نحوی که در زمین کسی در استضعاف فکری به سر نمی برد؛ حتی نو عروسان در حجله گاه خویش.
و این قضایا نزدیک ظهور قائم به وقوع می پیوندد.
خداوند سبحان قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، قائم مقام حضرت حجت می گرداند؛ اگر چنین نشود، زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین، حجتی باقی نمی ماند.
دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر می گردد؛ بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و کسی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد؛ آنگاه قائم ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود؛ زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آنکه آنان وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند ».
البته اجرای این نقش اطلاع رسانی، نیاز به برپایی حکومتی شامل دستگاه های تبلیغاتی قوی دارد؛ که متوقف بر انقلاب اسلامی و نابودی رژیم طاغوتی و همکاری مردمی است که اطراف رهبر حقی که به سوی خداوند دعوت می کند، جمع شوند.
چنان که امام کاظم-علیه السلام-فرمود:
«مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت می کند؛ افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن ستبر است که باد های تند حوادث، آنان را نمی لغزاند؛ از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند؛ اعتماد آنان بر خداست و سر انجام کار از آن پرهیزگاران است».
امام باقر فرمود:
«گویا می بینم گروهی از مشرق زمین خروج می کنند و طالب حقند اما آنها را اجابت نمی کنند؛ مجددا بر خواسته هایشان پا فشاری می کنند اما مخالفان نمی پذیرند و وقتی چنین وضعی را مشاهده می کنند، شمشیرها را به دوش کشیده، در مقابل دشمن می ایستند؛ این جاست که پاسخ مثبت می گیرند اما این بار نمی پذیرند؛ تا این که همگی قیام می کنند و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما-حضرت مهدی(علیه السلام)-به کسی دیگر نمی سپرند.
کشته های آنها شهید محسوب می شوند؛ اما اگر من آن زمان را درک می کردم، خویشتن را برای یاری صاحب این امر،نگه می داشتم».
متن این حدیث، به نقل علامه ی نعمانی- از محدثین قرن سوم که در مقدمه ی کتاب الغیبه متعهد شده روایاتی را نقل کند که به صحت آنها اطمینان داشته و از اساتید مورد وثوق خود شنیده باشد- این است:
« عن أبی جعفر- علیه السلام-أنٌه قال: کأنٌی بقوم قد خرجوا بالمشرق؛ یطلبون الحقٌ فلا یعطونه، ثمٌ یطلبونه فلا یعطونه، فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه حتٌی یقوموا و لایدفعونها إلٌا إلی صاحبکم، قتلاهم شهداء، أمٌا إنٌی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر ».
این حدیث با اندکی تفاوت ، از قول پیامبر-صلی الله علیه و آله-نیز با سند های متعدد در 43 کتاب روایی شیعه و سنی نقل شده است.
این حدیث در واقع یکی از معجزات امام باقر-علیه السلام -است؛چون در آن، چند امرپیش گویی شده است؛
1- قیام ملت ایران در پانزده خرداد سال 1342؛
2- قیام 22 بهمن سال 1357؛
3- اظهار ندامت و توبه رژیم در آخرین لحظات حیات ننگین خود و تسلیم در برابر خواست مردم؛
4- سرنگونی رژیم،تنها خواسته مردم
5- پیروزی قیام ملت ایران علیه شاه؛
6- تحقق جمهوری اسلامی ایران؛
7- تداوم این جمهوری تا انقلاب جهانی ولی عصر-عجل الله تعالی فرجه-؛
8- حقانیت این نظام و شهید نامیده شدن کشته های آنان؛
9- تحقق پیروزی انقلاب اسلامی در نزدیکی ظهور حضرت مهدی-علیه السلام-؛
نخست امام می فرماید:« کأنٌی بقوم قد خرجوا بالمشرق »؛ این جمله خبر از تحقق یک قیام در شرق می دهد که هدف آنها طلب حق است؛ بدیهی است که معیار حق، نزد امام-علیه السلام-چیزی جز اسلام نیست.
م راد از شرق- با توجه به دو روایت قبل که در باره قم و قیام مردی از قم که به سوی خدا دعوت می کند و پیروز می شود و این که دانش از قم به شق و غرب عالم منتشر می شود-ایران است.
« فلا یعطونه »؛ رژیم از دادن حق مردم که برای آن قیام کرده،خود داری می کند. این جمله منطبق است بر قیام پانزده خرداد 1342 که ملت مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) قیام کرد و هدف از این قیام، وادار کردن رژیم، در عمل کردن به دستورات اسلام بود، آن موقع مسئله سرنگونی رژیم مطرح نبود.
امام خمینی، در یکی از سخنرانی های خود خطاب به شاه فرمود:
« ای آقای شاه، ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست بردار از این کارها؛ آقا! اغفال دارند می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر بکنند ».
د ر جای دیگر، امام خمینی می فرماید:
« من نمی گویم تو مباش؛ باش ولی نوکر نباش؛ آقا باش! »
سخنان امام، در حد نصیحت بود و عمل کردن به قانون اساسی، لغو لوایح ضد اسلامی و تعویض دولت مردان فاسد، در آن دیده می شد؛ ولی رژیم به خواسته های به حق امام، اعتنا نکرد و با دستگیری ایشان، قبل از جریان 15 خرداد 42 و آن کشتار وسیع-لااقل برای مدت کوتاهی-نفس را در سینه های مردم حبس کرد.
« ثمٌ یطلبونه فلا یعطونه »؛ ثم در ادبیات عرب اشاره به تاخیر دارد؛ پس از گذشت مدتی از قیام نخست، دوباره این مردم قیام می کنند که این بار نیز در ابتدا، سردمداران رژیم، تسلیم خواسته های مردم نمی شوند. این جمله اشاره دارد به قیام 19 دی در قم و 17 شهریور در تهران و چهلم های متعدد و برپایی مجالس اربعین شهدای قیام در شهر هایی نظیر قم، اصفهان، تبریز، یزد و... که در جریان این حرکت ها نیز مردم را به خاک و خون کشیدند و حق مردم را ندادند.
« فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم »
ولی این بار ملت به رهبری امام،بر آن شدند که رژیم را ساقط کنند و جمهوری اسلامی تحقق یابد و ملت، با تایید الهی، در برابر رژیم تا دندان مسلح ایستاد.
« فیعطون ما سألوا »
رژیم، که تصمیم ملت بر سرنگونی نظام شاهنشاهی را دید، چاره ای جز تسلیم نیافت؛ این جا بود که شاه، توبه نامه ی خود را از رسانه های همگانی پخش کرد و قول داد که اشتباهاتش تکرار نشود و آنچه مردم خواسته اند-از عدالت و آزادی و اسلام-به آنها عطا کند.
« فلا یقبلونه حتٌی یقوموا »؛ ملت ، فریب توبه گرگ را نمی خورند و لبه ی تیز حمله ، همواره متوجه نظام شاهنشاهی است و بالاخره انقلاب، در 22 بهمن پس از نابودی رژیم طاغوت، به پیروزی می رسد.
« و لایدفعونها إلٌا إلی صاحبکم »؛ این جمله اشاره به تداوم انقلاب تا جکومت جهانی اسلام و ظهور حضرت بقیه الله دارد؛ چو ن امام باقر-علیه السلام-در این جمله می فرماید:
« پس از ساقط شدن طاغوت و تشکیل حکومت اسلامی، ملتی که این قیام را به ثمر رسانده، آن را جز به صاحب شما-حضرت مهدی(عليه السلام)- تحویل نمی دهند ».
« قتلاهم شهداء »؛ در این جمله، امام پیش بینی کردند که درگیری هایی که از ابتدای قیام تا ظهور مهدی-علیه السلام- با مخالفین روی می دهد، برای خداست و جنبه الهی دارد؛ به همین دلیل کشته های آنان شهیدند؛ مانند شهدای صدر اسلام.
« أمٌا إنٌی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر »؛ این جمله دلالت دارد بر این نکته که پیروزی انقلاب مذکور، در زمانی نزدیک به ظهور حضرت مهدی-علیه السلام-اتفاق می افتد؛ چرا که امام می فرماید:
« اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر، حفظ می کنم؛ تا هم رزم او در تشکیل حکومت جهانی اسلام باشم ».
این جمله گویای این نکته است که شاید فاصله ی نهضت ایرانیان تا ظهور آن حضرت، از مدت عمر یک انسان بیشتر نخواهد بود و چون ظاهر گفته ی امام باقر-علیه السلام-این است که اگر نهضت آنها را درک کند، خویش را حفظ کند و این امر به طور طبیعی است نه به طور معجزه؛ در نتیجه، هم اکنون ما وارد دوران ظهور و نزدیکی مقدمات آن شده ایم .
امام صادق(عليه السلام) فرمودند:
« هنگامی که پرچم حق بر افراشته می شود، شرقی ها و غربی ها آن را لعن و نفرین می کنند! آیا می دانی چرا؟ عرض شد:خیر؛ حضرت فرمود:برای آنچه که مردم با آن روبرو می شوند؛ از اهل بیت و فرزندان آن حضرت، پیش از ظهور وی. »
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : hamsayeasemani
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}