تاريخچه‌اي از دخالتهاي آمريكا در ايران(3)


 






 

استراق سمع مكالمات خصوصي شاه و مقامات ارشد كشور
 

اما از اين بالاتر، استراق سمع مكالمات خصوصي محمدرضا و مقامات عاليرتبه توسط سيا بود. جريان از اين قرار بود كه سفارت آمريكا (سفير يا رئيس «سيا»ي سفارت، يادم نيست) به اطلاع محمدرضا رساند كه تلفن‌هايي كه استفاده مي‌كنيد مطمئن نيست و امكان استراق سمع خيلي زياد است و پيشنهاد كردند كه يك كابل 10 شماره‌اي بكشند كه از مراكز تلفن خودكار عبور نكند، بلكه مستقيماَ به محل‌هاي موردنظر وصل شود. محمدرضا موافقت كرد و آمريكايي‌ها تلفن‌ها را كشيدند كه به «تلفن قرمز» معروف شد. در كنار هر دستگاه ليست مقاماتي كه از اين تلفن استفاده مي‌كردند و شماره آنها قرار داشت. مقاماتي كه از «تلفن قرمز» استفاده مي‌كردند عبارت بودند از: محمدرضا، وزير دربار، نخست‌وزير، فرمانده گارد، رئيس ستاد ارتش، رئيس اداره دوم ارتش، رئيس ساواك، فرمانده ژاندارمري، رئيس شهرباني و رئيس «دفتر ويژه اطلاعات» (من). من مطلع بودم كه يك تلفن قرمز هم در سفارت آمريكاست و هر 10 شماره را استراق سمع مي‌كند. آمريكايي‌ها بي خود به موضوعي تا اين حد علاقمند نمي‌شوند، مگر اينكه از آن نفع كامل ببرند. پس، كليه مكالمات تلفن‌هاي قرمز در سفارت آمريكا روي نوار ضبط مي‌شد و آمريكا بر كليه مسائل درجه اول مملكتي نظارت مي‌كرد. زماني سرلشكر نجاتي، افسر دفتر، اجازه خواست كه از تلفن قرمز استفاده شود. گفتم: به هيچ‌وجه! استفاده نشد و فقط در دفتر ويژه هم استفاده نشد.(24)

تحريكات آمريكا در خصوص مرجعيت پس از مرحوم بروجردي
 

روزي آقاي كوهپايي به من گفت كه كنسولگري آمريكا در اصفهان، او را مي‌خواهند؛ پسر ايشان هم كه در آمريكا تحصيل مي‌كرد و تازه تحصيلاتش تمام شده بود و انگليسي مي‌‌دانست، نقش مترجم را براي ايشان داشت؛ و مي‌پرسند كه شما شهريه را به چه كسي خواهيد داد؟ جواب مي‌دهد بايد صبر كنيم ببينيم چه كسي مرجع مي‌شود، تا شهريه را بدهيم به او.
يادآوري اين مطلب سودمند است كه پيش از اين واقعه امام مدتي اصفهان بودند و آقاي كوهپايي با ايشان رابطه پيدا كرده بود و خلاصه امام را پسنديده بود كه همين هم شايد از چشم آنها مخفي نبود؛ در هر صورت، او چنين پاسخي به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: «شما در جريان فوت آقاي بروجردي، در عراق بوديد. از آنجا تلگراف كرديد كه شهريه را به اسم آقاي حكيم بدهند. پس اين طور نيست كه صبر كنيد و شهريه را به هر كس رئيس شد بدهيد.» از اين برخورد و گفت و گو به خوبي روشن مي‌شود كه در زمان رژيم پهلوي سفارت آمريكا تا چه مسائل داخلي ايران را زيرنظر داشت.(25)

انقلاب سفيد آمريكايي
 

سرانجام به دنبال مسافرت شاه در 21 فروردين 1341 به آمريكا، مقامات آمريكايي متقاعد شدند كه اصلاحات موردنظر آنان كه چند ماه بعد با سر و صداي فراوان به عنوان «انقلاب سفيد» اعلام گرديد، به دست خود شاه بايد اجرا شود.
به دنبال اين بند و بست سياسي علي اميني از صحنه خارج مي‌شود و به جاي او اميراسدالله كه در اين مرحله در كنار شاه و براي حفظ تاج و تخت او تلاش زيادي كرده بود به نخست‌وزيري مي‌رسد.(26)

پيوند ميان شاه و رئيس‌جمهوري ايالات متحده آمريكا
 

شاه با همكاري باند علم و انجام دسيسه‌هاي گوناگون توانست نظر آمريكاييها را به خود جلب كرده و سرانجام، سپردن تعهد براي انجام اصلاحات، موافقت مقامات آمريكايي را براي كنار گذاشتن اميني بگيرد.
شاه يك بار در بركناري زاهدي توانست براي خود امتياز كسب كند و به صورت فعال وارد صحنه سياست شد. اين دومين باري بود كه پيوند ميان شاه و رئيس‌جمهوري ايالات متحده، برقرار گرديد، و با كنار گذاشتن اميني و انتصاب اسدالله علم مي‌خواست خودش اختيار همه كارها را به دست بگيرد.(27)

حسنعلي منصور، منصوب آمريكا، مغضوب شاه
 

لازم به ذكر است كه رضايت شاه نه به خاطر وقايع اخير و تصويب لايحه ننگين كاپيتولاسيون توسط منصور بود، بلكه بدين جهت بود كه حسنعلي منصور، نخست‌وزيري نبود كه مطيع اوامر شاه باشد و از لحاظ سياست خارجي وابستگي كامل به آمريكا داشت.
شاه از نخست‌وزيري منصور راضي نبود، چرا كه او با اصرار جانسون رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده و سازمان سيا بر مسند نخست‌وزيري تكيه زده بود.(28)

علت انتخاب آموزگار
 

شاه درباره انتخاب آموزگار به نخست‌وزيري چنين گفته بود: «آموزگار را به خاطر درستي و دوستي‌اش با دولت آمريكا انتخاب كرده است.»(29)

هم‌زماني تصميم شاه و كارتر
 

فريدون هويدا ضمن گفتگويي كه با هم در هواپيما داشتيم، مي‌گفت: «شاهنشاه معتقد است كه بايد به آمريكاييها بگوييم دست از سياست دوپهلوي خود بردارند و موضع خويش را در قبال ايران به صراحت اعلام كنند. ضمناً هم شاهنشاه خيلي مايل است مردم به اين حقيقت واقف شوند كه تصميم به ايجاد فضاي باز سياسي در ايران را شخصاً اتخاذ كرده، و اين امر به هيچ‌وجه بر اثر فشارهاي وارده از سوي كارتر يا سازمان عفو بين‌المللي نبوده است. چون شاهنشاه خود به اين نتيجه رسيده كه مردم ايران در حال حاضر به اندازه كافي داراي بلوغ سياسي شده‌اند...»
ولي من و فريدون با هم به اين نتيجه رسيديم كه همزماني تصميم شاه و كارتر خيلي به نظر اعجاب‌انگيز مي‌آيد!(30)

اجبار شاه به اتخاذ سياستهاي ليبرالي
 

ابراز نگراني و ناراحتي مي‌كرد و اصرار داشت كه عقيده مرا نيز راجع به دگرگونيهاي اخير ايران بداند. در جواب او گفتم: ‌«شخصاً به اين حقيقت اذعان دارم كه گرچه آمريكاييها شاه را مجبور به اتخاذ روشهاي ليبرالي كرده‌اند، ولي آنها هرگز ميل ندارند نتيجه يك چنين سياستي به تغييرات بنيادي در ايران منجر شود. چون اگر آمريكاييها واقعاً به دنبال دستيابي به اين هدف باشند، هيچ چاره‌اي ندارند جز آنكه رضايت شوروي را نيز به دست آورند.»(31)

نقش آمريكا در روي كار آوردن شريف امامي
 

در 5 شهريور، در نتيجه فشار آمريكا، برادرم، جعفر شريف‌امامي رئيس مجلس سنا و مديرعامل بنياد پهلوي را به نخست‌وزيري برگزيد. من از اين انتصاب در كنفرانسي در برزيل آگاه شدم و از انتخابي كه شده بود بي‌نهايت متعجب گرديدم. به نظر من شرايط زمان ايجاب مي‌كرد كه رهبر قويتري انتخاب شود.(32)

حمايت آمريكا از شاه و مخالفت با رژيم نظامي
 

در اين اثناء تظاهرات گسترش مي‌يافت و در اواخر اكتبر در صنعت نفت اعتصابي به وقوع پيوست كه توليد را از 8/5 ميليون بشكه در روز به 9/1 ميليون بشكه طي يك هفته، كاهش داد. در 24 اكتبر پس از ديدار چارلز دانكن، قائم‌مقام وزارت دفاع با شاه، سفير ساليوان گزارش داد كه وي و سفير بريتانيا به شاه گفته‌اند كه به عقيدة ايشان راه‌حل نظامي چاره كار نيست. طبق اطلاع من، اين نظر مورد تأييد كاخ سفيد نبود. روز بعد، من تذكاريه‌اي از سيك دريافت كردم كه طي آن خواسته بود اقدام مؤثري براي حمايت از شاه انجام گيرد، مثلاً سفر من به تهران با پيامي از رئيس‌جمهوري يا انتشار بيانية حمايت يا بيانية مشترك پشتيباني از شاه، توسط آمريكا و متحدان اصلي‌اش. ليكن، در همان ايام، وزارت امور خارجه، يك گزارش تحليلي از اوضاع ايران تهيه كرده بود كه در آن، ضمن تأكيد بر حمايت از شاه، اين عقيده ابراز مي‌شد كه ايالات متحده بايد به مخالفت شديد با برقراري يك رژيم نظامي ادامه دهد.(33)

مداخله آمريكا ـ حمايت از شاه ـ مقابله با مردم ـ حمايت از حكومت نظامي
 

ضمن يكي از گزارشات خود به واشنگتن نوشتم كه چون پيش‌بيني مي‌كنم شاه درباره تشكيل يك دولت نظامي براي مقابله با بحران فعلي از ما نظرخواهي خواهد كرد بهتر است دولت آمريكا از هم‌اكنون در اين باره مطالعه كرده نظر خود را به من ابلاغ نمايد.
براي ما خيلي شگفت‌آور بود كه پاسخ اين سئوال خود را خيلي سريع و با صراحت كامل طي چهل و هشت ساعت دريافت كردم. پاسخ واشنگتن اين بود كه به نظر دولت آمريكا بقاي شاه حائز كمال اهميت است و آمريكا از هر تصميمي كه وي براي تثبيت قدرت و موقعيت خود اتخاذ كند حمايت خواهد كرد. در پاسخ واشنگتن با صراحت به اين موضوع اشاره شده بود كه اگر شاه براي استقرار نظم و تثبيت حكومت خود استقرار يك دولت نظامي را ضروري تشخيص دهد آمريكا آن را تأييد خواهد كرد و از متن پيام چنين مستفاد مي‌شود كه آمريكا از هر اقدامي در جهت پايان بخشيدن به اوضاع بحراني ايران و سركوب مخالفان حمايت مي‌كند.
پيامي كه در پاسخ سئوال مربوط به احتمال تشكيل دولت نظامي در ايران از واشنگتن دريافت داشتم نه فقط با دستورالعمل‌هاي مبهم و مبتذل گذشته مغايرت داشت، بلكه از يك تغيير كلي در سياست آمريكا در جهت حمايت جدي از شاه حكايت مي‌كرد.
وقتي كه براي ملاقات زاهدي به خانه‌اش رفتم او مرا به دفترش برد و به عنوان يك خبر مهم و تازه به من گفت كه «برژينسكي اداره امور مربوط به ايران را به دست خود گرفته است.» او با بياني كه از تلاش و مشاركت خود او در اين جريان حكايت مي‌كرد گفت برژينسكي او را به كاخ سفيد فراخوانده و گفته است كه پرزيدنت كارتر نگران اوضاع ايران است و در اين شرايط بايد شاه روية محكم‌تر و قاطع‌تري در پيش بگيرد. زاهدي افزود كه برژينسكي او را تشويق كرده است به تهران مراجعت كند و شاه را به اتخاذ تدابير جدي‌تري براي حفظ رژيم خود وادار نمايد. زاهدي مي‌گفت به برژينسكي پاسخ داده است كه نمي‌تواند در اين شرايط پست سفارت ايران را در واشنگتن خالي بگذارد ولي برژينسكي او را نزد رئيس جمهوري برده و پرزيدنت كارتر به او گفته است كه شما با خيال راحت به تهران برويد، من سفير ايران در واشنگتن خواهم بود! زاهدي بعد از شرح اين جريان گفت كه ديگر درنگ را جايز نشمرده و به تهران آمده است تا شاه را در مبارزه سختي كه در پيش دارد ياري كند.
كمي پس از اين ملاقات شاه مرا به كاخ خود فراخواند و مطالبي را كه قبلاً از زاهدي شنيده بودم بازگو كرد. شاه همچنين از قول زاهدي گفت كه قرار است مطالبي در اين زمينه كتباً به من ابلاغ شود و از من پرسيد آيا پيامي در اين خصوص از واشنگتن دريافت داشته‌ام يا نه.
تا آن موقع از واشنگتن به من ابلاغ شده بود همان مطالبي بود كه در پاسخ سئوال مربوط به احتمال روي كار آمدن يك دولت نظامي در ايران دريافت داشته بودم. من از همان پيام مطالبي را در اين زمينه كه آمريكا از هر اقدامي كه شاه براي رفع بحران كنوني مصلحت بداند حمايت خواهد كرد براي وي نقل كردم. ظاهراً شاه انتظار مطالب روشن‌تري را داشت و مي‌خواست واشنگتن صريحاً توسل به نيروي نظامي را براي سركوب مخالفان تأييد كند.(34)

پي نوشت ها :
 

24ـ فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، چاپ هشتم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، صص 335 و 336.
25ـ هاشمي، محسن، هاشمي رفسنجاني دوران مبارزه، چاپ اول، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، جلد اول، ص 117.
26ـ اختريان، محمد، نقش اميرعباس هويدا در تحولات سياسي اجتماعي ايران (بهمن 43 ـ مرداد 56) چاپ اول، انتشارات علمي، 1375، ص 31.
27ـ اختريان، همان، ص 32.
28ـ اختريان، همان، ص 65.
29ـ اختريان، همان، ص 179.
30ـ راجي، پرويز، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه: ح.ا. مهران، چاپ چهارم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1365، ص 87.
31ـ راجي، همان، ص 80.
32ـ پهلوي، اشرف، من و برادرم، چاپ اول، نشر علم، 1375، ص 345.
33ـ برژينسكي، ژ، سقوط شاه جان گروگانها و منافع ملي، ترجمه: منوچهر يزدان‌يار، انتشارات كاوش، 1371، ص 15.
34ـ سوليوان، ويليام، خاطرات دو سفير ‌(مأموريت در ايران)، ترجمه، محمود طلوعي، چاپ سوم، نشر علم، 1375، صص 158 تا 160.
به نقل از: با بيست‌ساله‌ها؛ شامل:
ـ مستشاران و كارشناسان بيگانه
ـ دخالت خارجي‌ها در امور كشور
ـ طرح‌هاي ضدملي و ضدايراني تعقيب شده از سوي سازمان‌هاي اطلاعاتي بيگانه،، مركز بررسي اسناد تاريخي
 

منبع: www.dowran.ir