صنعت ضدسلامت


 

نويسنده: دکتر ياشا نهريني




 
نام کريستف کلمب با قاره آمريکا گره خورده است. کشف قاره آمريکا سرنوشت ساکنان زمين را به کلي تغيير داد. اما در عالم پزشکي نام اين کاشف اسپانيايي نه با افتخار، که همراه با تاسف، فاجعه‌اي جهاني را به ياد مي‌آورد؛ فاجعه‌اي که سالانه دست کم 5 ميليون نفر از ساکنان زمين را به کام مرگ مي‌کشاند.
کريستف کلمب هنگام ورود به کوباي امروزي با بومياني مواجه شد که برگ‌هاي گياه توتون را در چپق‌هايي به نام «تاباکو» مي‌گذاشتند و پس از آتش زدن دود آن را به ريه‌هاي خود مي‌کشيدند. او هنگام بازگشت مقداري از دانه و برگ‌هاي اين گياه جادويي را به اسپانيا برد و به اين ترتيب قصه غم‌انگيز دخانيات در دنياي معاصر آغاز شد. استفاده از توتون در آغاز ورودش به اروپا بيشتر جنبه علمي و تحقيقاتي داشت. چنان که در سال 1560 ميلادي (آن نيکوت) سفير فرانسه در پرتغال کتابي درباره خواص تخديري توتون منتشر کرد. عنواني که بعد از آن ماده موثره سيگار باقي ماند و به نيکوتين معروف شد. تا قرن هجدهم استفاده از سيگار چندان در ميان عامه مردم رواج نداشت اما از نيمه قرن نوزدهم کارگاه‌هاي کوچک سيگارسازي به کارخانه‌هاي بزرگ توليد محصولات دخاني تبديل شدند. آلمان نخستين کارخانه سيگارسازي خود را در سال 1866 ميلادي افتتاح کرد و به فاصله کمتر از دو سال کارخانه‌هاي ديگري در انگلستان و آمريکا تاسيس شدند. در دنياي معاصر صنعت مخوف دخانيات آنچنان قدرتي يافته که يک تنه مي‌تواند در برابر دولت‌ها و سازمان‌‌هاي جهاني بايستد. با وجود اين نيمه دوم قرن بيستم صحنه رويارويي نفس‌گير دست‌اندرکاران اين صنعت شوم با سازمان‌هاي حامي سلامت مردم جهان بوده است. جدالي که با وجود قربانيان ميليوني توانسته است چند گام مهم اين دشمن تمام عيار را به عقب براند.
از نيمه دوم قرن بيستم هم‌زمان با منتشر شدن پي‌درپي نتايج علمي در مورد سرطان‌زا بودن سيگار و افزايش آگاهي عمومي شکل تازه‌اي از پرونده‌‌هاي دادخواهي در محکمه‌هاي قضايي به راه افتاده است: پرونده‌هايي که يک سوي آنها قربانيان سيگار قرار دارند و در سوي ديگر شرکت‌هاي مخوف دخانيات.
اولين پرونده قضايي شکايت از شرکت‌هاي دخانيات به سال 1950 برمي‌گردد. با وجود اين در تمام اين سال‌ها شرکت‌هاي بزرگ از تمامي اهرم‌هاي موجود براي مقابله با شکايت‌هاي انفرادي و گروهي استفاده کرده‌اند.
تا دهه 90 ميلادي اکثريت قريب به اتفاق شکايت‌هاي قضايي به سرانجام خاصي نمي‌رسيدند اما از آن زمان با آشکار شدن پنهان‌کاري عمدي اين شرکت‌ها در مورد اعتيادزا بودن برخي مواد شيميايي موجود در سيگار ورق براي اين کمپاني‌ها برگشته است. به عبارت ديگر در تمام اين سال‌ها شرکت‌هاي دخانيات با اين استدلال که خطرات سيگار بر همگان آشکار است و افراد خود استفاده از آن را انتخاب کرده‌اند از بار مسووليت ضايعات جبران‌ناپذير آن شانه خالي کرده‌اند. اما ديگر دوره استفاده از حربه قديمي (احترام به حق انتخاب مشتري و مسووليت‌پذيري او) براي اثبات بي‌گناهي اين شرکت‌ها به پايان رسيده است.
به هر حال، اولين پرونده موفق قضايي که صنايع دخانيات را وادار به پرداخت غرامت کرد به سال 2000 برمي‌گردد. در اين پرونده هيات منصفه دادگاه کاليفرنيا شرکت فيليپ – موريس را به پرداخت 5/1 ميليون دلار غرامت به يک شهروند کاليفرنيايي مبتلا به سرطان پيشرفته‌ ريه محکوم کرد. از آن زمان پرونده‌هاي متعددي به جريان افتاده و پرداخت غرامت‌ها همچنان ادامه دارد...

سيگارسازان، سياست‌مداران و مبالغ هنگفت
 

در يازدهم ژانويه سال 1964 در مقابل دوربين‌هاي 200 خبرنگار و عکاس يک لحظه تاريخي در کنگره آمريکا به ثبت رسيد. دکتر لوترتري يک کتابچه قهوه‌اي را باز کرد و گوشه‌هايي از آن را براي نمايندگان خواند. مشاور عالي بهداشتي رييس جمهور آمريکا به پشتوانه 7 هزار مقاله‌اي که تا آن زمان در مورد مضرات سيگار به چاپ رسيده بود، اعلام کرد:
سيگار عامل سرطان ريه و حنجره در مردان است.
سيگار به احتمال بالا موجب سرطان ريه در خانم‌ها مي‌شود.
سيگار يکي از علل مهم برونشيت مزمن است.
گزارش مشاور عالي بهداشتي آمريکا اولين گزارش رسمي در مورد سيگار بود. نتايج اين گزارش مثل يک بمب خبري در جامعه آمريکا پخش شد، به طوري که تا هفته‌ها خوراک برنامه‌هاي تلويزيوني و گزارش‌هاي تحليلي نشريات را فراهم کرد. گروهي از نمايندگان که با لابي قدرتمند صنايع دخانيات به کنگره راه يافته بودند تمام تلاش خود را به کار بستند تا از فشار افکار عمومي به کنگره بکاهند اما سرانجام کمپين نهادهاي مردمي و نمايندگان ايالت‌هاي شمالي، صنايع دخانيات را به عقب‌نشيني وادار کرد. کنگره آمريکا در سال 1965 و 1969 قوانيني را به تصويب رساند که عمده‌ترين اهداف آنها عبارت بود از:
ثبت يک هشدار بهداشتي روي پاکت‌هاي سيگار
منع تبليغات تلويزيوني محصولات دخاني
ارايه گزارش‌هاي سالانه در مورد مضرات سيگار به کنگره
پشتيباني مالي از تحقيقات ملي در مورد تاثيرات سيگار بر سلامت جامعه
همچنين کنگره آمريکا دولت اين کشور را موظف کرد تا به حمايت همه‌جانبه از جمعيت‌هاي مردمي مبارزه با سيگار بپردازد. در آن زمان بيش از 46 درصد جمعيت آمريکا سيگاري بودند و استفاده از دخانيات در فرهنگ اجتماعي مردم به هيچ عنوان رفتار ناهنجاري تلقي نمي‌شد. استفاده از سيگار آن‌قدر پذيرفته شده بود که حتي بسياري از کارتون‌هاي بچه‌ها با پشتيباني مالي صنايع دخانيات ساخته مي‌شد. با وجود اين در طول 40 سال کمپين ملي مبارزه با سيگار در سطح جامعه آمريکا توانست درصد مصرف‌کنندگان سيگار را به نصف برساند.
ارزش کمپين ملي مبارزه با سيگار در آمريکا وقتي بيشتر مشخص مي‌شود که ساختار سياسي اين کشور را بشناسيم. در اين کشور تمام ارزش‌هاي جامعه نهايتا با معيار پول و سرمايه سنجيده مي‌شود. حال اگر نگاهي به گردش مالي صنعت دخانيات در اين کشور داشته باشيم به دشواري کار جمعيت‌هاي مبارزه با دخانيات بيشتر پي مي‌بريم:
از سه دهه پيش، کنگره آمريکا ماليات مضاعفي را براي شرکت‌هاي دخانيات به تصويب رسانده است. ازميان شرکت‌هاي بزرگ دخانيات درجهان سه غول بزرگ آنها يعني فليپ موريس، آرـ جي رينولد و براون ويليامسون هر سه اصالتاً آمريکايي هستند. شرکت‌هاي دخانيات همواره از ميزان بالاي ماليات تحميلي بر محصولات خود شکايت دارند اما بسياري از کارشناسان اعتقاد دارند که حقيقت چيز ديگري است. در سال 2006 ميزان مالياتي که از اين صنايع به خزانه‌داري دولت آمريکا واريز شده چيزي بالغ بر 15 ميليارد دلار بوده است! دولت‌هاي آمريکا سال‌هاست که روي اين منبع مالي حساب باز کرد‌ه‌اند ودر واقع بايد گفت صنايع دخانيات هوشمندانه‌ دولت‌ها را هم معتاد کرده‌اند.اين تمام ماجرا نيست! لابي صنايع دخانيات آشکارا در کنگره آمريکا فعاليت مي‌کند. بسياري از نمايندگان ورود خود به کنگره را مديون کمک‌هاي مالي صنايع دخانيات به ستادهاي تبليغاتي خود هستند. علاوه بر اين تخمين‌ زده مي‌شودکه روزانه نزديک به 110 هزار دلار در راهروهاي کنگره صرف ديدارهاي دوستانه نمايندگان صنايع دخانيات با نمايندگان کنگره مي‌شود.

سيگارهاي لايت، دنيا را 10 سال فريب دادند
 

يکي از جنجالي‌ترين پرونده‌هاي شکايت عليه شرکت‌هاي دخانيات با محصولي گره خورده است که در دهه 90 ميلادي به سرعت بازارهاي دنيا را به تصاحب خود درآورد.
در آن زمان شرکت‌هاي دخانيات در يک اقدام هدف‌مند و هماهنگ محصولاتي را با عنوان سيگار لايت به بازار عرضه کردند. محصولاتي که در تبليغات گسترده اين شرکت‌ها بسيار کم‌خطرتر از سيگارهاي موجود معرفي مي‌شد. دانشمندان براي اثبات اين ادعا يک دهه به تحقيقات ميداني پرداختند و سرانجام نتايجي کاملا معکوس را منتشر ساختند. نتايج حاکي از آن بود که اغلب سيگاري‌ها نه تنها نيکوتين کمتر موجود در اين محصولات را با کشيدن تعداد نخ بيشتر جبران مي‌کنند، بلکه با اين کار مواد آسيب‌زاي بيشتري را نيز وارد بدن خود مي‌کنند. نتايج آن‌قدر محکم و تکان‌دهنده بود که اتحاديه اروپا رسما در سال 2002 توزيع چنين محصولاتي را در کشورهاي عضو خود ممنوع کرد. شرکت‌هاي دخانيات با نارضايتي خط توليد اين محصولات را تعطيل کردند اما در حقيقت آنها اين بازي را برده بودند.
آنها توانسته بودند با يک ادعاي شيطنت‌آميز رسما 10 سال تمام همه دنيا را فريب دهند و ميلياردها دلار به دست آورند.
همين موضوع شکايت 3 انجمن مبارزه با سيگار را بر عليه چند کمپاني بزرگ به دنبال داشته است. شکايت‌هايي که در سال 2008 در دادگاه هلسينکي به جريان افتاده‌اند و با گذشت دو سال همچنان ادامه دارند.

نفوذي؛ قصه سيگار در سينما
 

نفوذي يکي از بحث‌بر‌انگيزترين فيلم‌هايي است که فشارهاي پشت پرده کمپاني‌هاي دخانيات بر رسانه‌ها را به نمايش درآورده است. داستان فيلم از يک ماجراي واقعي اقتباس شده است. مايک والاس مجري برنامه خبري (60 دقيقه) مدارکي را درباره تحقيقات سري کمپاني بروان ويليامسون دريافت مي‌کند. او از دکتر جفري وايگاند که به تازگي از آن کمپاني اخراج شده، دعوت مي‌کند تا در برنامه 60 دقيقه شرکت کند. شيمي‌دان اخراجي کمپاني، در مقابل دوربين حقايق تکان‌دهنده‌اي را در پاسخ به پرسش‌هاي مايک والاس فاش مي‌کند. از جمله اينکه کمپاني بروان ويليامسون آگاهانه در ميزان نيکوتين محصولات کارخانه دستکاري مي‌کند و به صورت غيرقانوني از ماده افزودني کومايورين در سيگارهاي توليدي خود استفاده مي‌کند.
پس از آنکه خبرچين‌هاي کمپاني ضبط اين برنامه را به مديران شرکت اطلاع مي‌دهند، کمپاني بروان ويليامسون فشار همه جانبه‌اي را به مديران شبکه CBS و حتي دکتر وايگاند وارد مي‌‌آورد.
وکلاي کار کشته کمپاني دخانيات از تمام راه‌هاي قانوني و غيرقانوني براي منصرف کردن دکتر وايگاند و وادار کردن او به شهادت دروغ استفاده مي‌کنند. تا جايي که کار به بدنام کردن اين دانشمند شيمي‌دان و فشار بر اعضاي خانواده او نيز مي‌کشد. سرانجام پس از آنکه تصوير به هم ريخته‌اي از اين افشاگري در افکار عمومي جامعه آمريکا نقش مي‌بندد، نسخه دستکاري شده برنامه 60 دقيقه پخش مي‌شود. نفوذي به کارگرداني مايکل مان و بر اساس فيلم‌نامه‌اي از اريک راس در سال 1999 ساخته شده است.
منبع:www.salamat.com