14سالگي؛ خطرناک‌ترين سن


 

نويسنده: دکتر ياشا نهريني




 
واکنش‌هاي ما نسبت به موقعيت‌هاي خطرناک در سنين گوناگون به شکل محسوسي متفاوت است.
تقريبا در تمامي فرهنگ‌ها افراد سالمند و ميانسال نسبت به جوانان محتاط‌تر هستند. انگار ماجراجويي با جواني گره خورده است و محافظه‌کاري آرام‌آرام با افزايش سن در وجود ما ته‌نشين مي‌شود. بدون شک انرژي متراکم و در حال انفجار يک جوان در کنار شناخت ناتمامي که از دنياي اطراف خود دارد بسياري از رفتارهاي بي‌حساب و کتاب او را توجيه مي‌کند اما از قرار معلوم سنگيني تجربيات زندگي هم تنها دليل آرامش و طمأنينه افراد ميانسال در فرآيند تصميم‌گيري و رفتار نيست. دانشمندان امروزه عامل ديگري را نيز در اين تفاوت‌ها دخيل مي‌دانند. عاملي که فارغ از دريافت‌هاي تجربي ما از دنياي بيرون بيشتر به درون ما برمي‌گردد. خلاصه کلام آنکه آنها معتقدند درک ما از «خطر» در سنين مختلف به کلي متفاوت است و باعث مي‌شود يک صحنه را به دورنگ گوناگون ببينيم! به تازگي مجله «توسعه شناختي» گزارشي از يک پروژه تحقيقاتي را در اين زمينه منتشر کرده است. به گفته دکتر سارا بلکمور از انستيتوي عصب‌شناسي و رفتارشناسي لندن اين پژوهش روي «پارادوکس سلامت» متمرکز شده است. «پارادوکس سلامت» اصطلاحي است که رفتارشناسان به سنين جواني نسبت داده‌اند. در اين سنين توانايي فيزيکي و حس زندگي در افراد گوناگون در بالاترين سطح خود قرار دارد اما در مقابل بالاترين درصد رفتارهاي پرخطر وآمار مرگ و مير ناشي از حوادث نيز درست در همين دوره اتفاق مي‌افتد. در پژوهشي که انستيتو عصب‌شناسي لندن منتشر ساخته 86 پسر در سنين 9 تا 35 ساله مورد بررسي قرار گرفته‌اند. اين بررسي به وسيله يک بازي کامپيوتري استاندارد شده به انجام رسيد. بازي کامپيوتري اين پروژه تحقيقاتي به گونه‌اي طراحي شده بود که افراد براي به دست آوردن امتياز بيشتر انتخاب‌هاي گوناگوني را پيش‌روي خود داشتند. محققان پس از پايان بازي هر فرد مجموعه تصميم‌گيري‌ها و واکنش‌هاي او را مورد بررسي قرار دادند. همچنين با استفاده از حس‌گرهايي که روي بدن اين افراد نصب شده بود، ميزان هيجانات عاطفي آنها هم در خلال بازي و به دست آوردن امتيازها مورد سنجش قرار گرفت. نتايج حاکي از آن بود که جوانان در موقعيت‌هايي که به صورت کاملا شانسي وارد صحنه‌اي شده و توانسته‌اند امتياز خوبي را به دست آورند، بيش از هر حالتي خوشحال و هيجان‌زده مي‌شوند. به گفته دکتر بلکمور اين يافته مي‌تواند توجيه‌گير رفتار جوانان در انتخاب رفتارهاي پرخطر‌تر باشد. او مي‌گويد: «ساختار ذهني جوانان به گونه‌اي است که درک آنها از خطر بيشتر از آنکه موجب رفتاري احتياطي شود، اشتياق آنها را براي امتحان تصادفي آن موقعيت خطرناک بالا مي‌برد. در حقيقت جوانان بيشترين لذت را زماني مي‌برند که از يک موقعيت خطرناک جان سالم به در برند! در پژوهش ما اين نحوه درک موقعيت‌هاي خطرناک بيش از همه در سن 14 سالگي اتفاق افتاده است.» طبق آمارهاي سازمان‌ جهاني بهداشت که سال گذشته انتشار يافته است 40درصد مرگ وميرها در سنين جواني ناشي از جراحات و حوادث و خشونت‌هاي اتفاقي بوده است.
تا دو دهه گذشته تنها يک نظريه غالب در مورد علت شيوع رفتارهاي پرخطر در ميان جوانان وجود داشت. اين نظريه بيشتر رفتارهاي خطرآفرين جوانان را به احساسات اغراق شده استقلال‌طلبي و شکست‌ناپذيري آنها نسبت مي‌داد. اما در سال‌هاي پاياني قرن بيستم مطالعات تکميلي عوامل ديگري را نيز مطرح ساختند. مثلا در تحقيق جامعي که در سال 1995 به انجام رسيد، 370 جوان به همراه والدين‌شان از نظر تفاوت در زمينه درک خطر مورد بررسي قرار گرفتند. براي اين کار هر کدام از افراد به طور جداگانه در مصاحبه‌اي شرکت مي‌کرد و از او در مورد سابقه تجربه 14 رفتار ضدسلامت به طور مستمر، گهگاهي يا تنها براي يک بار سوال مي‌شد. رفتارهاي منافي سلامت در اين مطالعه عبارت بودند از: مصرف سيگار، مصرف مواد مخدر و داروهاي تهوم‌زا، رابطه جنسي محافظت نشده، رانندگي در حالت غيرطبيعي و نبستن کمربند ايمني و...
در اين مطالعه نشان داده شد که نوجوانان و جوانان برخلاف والدين خود کمتر امکان مواجهه مستمر با عادت‌هاي ضدسلامت را دارند. مثلا استفاده از سيگار يا الکل در آنها اغلب به صورت تفنني و نه عادتي صورت مي‌گيرد. به همين دليل در زمينه درک ميزان خطر آنها دچار سوءبرداشت مي‌شوند و درک نادرستي از مرگ و مير عادت‌هاي ضد سلامت به دست مي‌آورند. اما جديدترين و البته متفاوت‌ترين تحقيق در اين زمينه به تنها دو هفته قبل برمي‌گردد. نتايج اين پژوهش در نشست سالانه جامعه متخصصان کودکان و در دانشگاه بريتيش کلمبياي کانادا ارايه شده است. اين مطالعه پيشنهاد کرده است که ميزان بالاي استقبال از خطر در نوجوانان به رشد نيافتگي کامل ساختار مغزي آنها مربوط است. به اعتقاد دکتر هارت و دکتر رومر، بخشي از فعاليت‌هاي مغز به نام بخش عملکرد اجرايي شناختي که مسوول کنترل رفتارهاي تکانشي و هيجاني افراد است مخصوصا بخشي که حافظه عملکردي نام دارد تا دهه سوم زندگي به بلوغ کامل نمي‌رسد. تيم تحقيقاتي بيمارستان کودکان فيلادلفيا با بررسي رفتارهاي هيجاني و بدون تفکر 387 نوجوان و سنجش حافظه عملکردي آنها به اين نظريه رسيده‌اند. هر چند دکتر رومر در پايان سخنراني خود صراحتا اعلام کرده است که استقبال بيشتر جوانان از خطر به هيچ عنوان در يک يا دو دليل ساده خلاصه نمي‌شود.
منبع:www.salamat.com